آثار تربیتی و فرهنگی حج

زیارت و حج در آیینهای پیشین
ادیان و تمدّنهای شناخته شده از دیرباز مراسمی به عنوان زیارت داشتهاند؛ به این معنی که پیروان آن ادیان برای وفای به نذر و عهد و یا سپاسگزاری و تشکّر و یا به دلیل کمک گرفتن و برکت طلبیدن از خدا و یا خدایان و الههها و یا ارواح مقدسی که بدان اعتقاد داشتهاند، به مکانهایی که از نظر آنها مقدس بوده، میرفتهاند و عموماً برای آنان هدیه و قربانی میبردهاند.
حتی در تمدنهای بتپرستیکه کمتر تحت تأثیر دین بودهاند، همچون تمدن یونان و روم، این مراسم وجود داشته است. یونانیان و رومیان قدیم برای سپاسگزاری و یا جلب رضایت و مساعدت آلهههایشان، به معابد و مکانهایی که بدانها تعلّق داشت میرفتهاند و مراسم را با انجام قربانی و با کیفیتی بسیار باشکوه به پایان میبردهاند. بسیاری از این مکانها و معابد هنوز باقی است و اسناد و شواهد فراوانی وجود دارد که حکایت از کیفیت و عظمت مراسمی میکند که توسط آنان به جا آورده میشده است.
این مراسم آنچنان شایع بود که معروف است:
حواری بزرگ، پولس مقدس، خوردن گوشت این قربانیها را- که برای الهههای رومی ذبح میشدند- بر مسیحیان حرام کرده بود. این مراسم در مصر قدیم و با کیفیتی شکوهمندتر برگزار میشد. در میان ادیان بزرگ غیر ابراهیمی بوداییان و هندوها و نیز زرتشتیان چنین مراسمی داشته و دارند. حتی ادیان کوچکی که بعدها از اختلاط ادیان بزرگ سر بر آورد، همچون سیکها، نیز مراسمی به عنوان مراسم زیارت مقدس دارند که برای آنان به مثابه حج است.
زیارت مقدس برای ادیان ابراهیمی- که میراث داران ابراهیم هستند- دارای معنای بیشتر و عمیقتری بوده است. هم یهودیان و هم مسیحیان، حج خاص خود را داشته و دارند. قرآن کریم میفرماید: (لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ).[1]
از این دیدگاه، زیارت مکانهای مقدس و مورد احترام و انجام یک سلسله اعمال، گویی یکی از شاخصههای گروههای اجتماعی؛ اعم از دینی و غیر دینی بوده است. این پدیده حتی از روزگار جدید هم، اگر چه به نوعی دیگر، وجود دارد.
یکی از بهترین نمونهها مراسمی بود که معتقدان به اندیشه کمونیستی نسبت به قبر لنین در میدان سرخ مسکو به جا میآوردند. تا قبل از سقوط بلوک شرق و تجزیه امپراتوری شوروی، زیارت قبر لنین، با مراسم خاص آن، یکی از واجبات ایدئولوژیک و میهنی برای مقامات شوروی و اعضای حزب کمونیست آن و بلکه همه شهروندان این کشور بود. افزون بر این، اعضای حزب کمونیست کشورهای دیگری که از مسکو دیدن میکردند میبایست این مراسم را، با همان کیفیت مقرّر به انجام میرساندند.
با این همه، حج در اسلام داستان دیگری دارد. حج از ارکان اسلام است که اولًا فرد مسلمان میباید به وجوب آن و آن هم با کیفیت مقرر، معتقد باشد و ثانیاً در صورت داشتن شرایط، باید آن را بهجا آورد. این بدان معنا است که حج بخشی تجزیه ناپذیر از اسلام است و لذا تا این دین وجود دارد، این مراسم وجود خواهد داشت، با همان کیفیتی که تعریف و تحدید شده است.
در حالی که زیارت مقدس در ادیان و تمدنهای دیگر چنین نبوده است؛ زیرا اولًا: از نظر آنان این زیارت امری واجب نبود و ثانیاً: اعمالی را که طی این زیارت به جا میآوردند، بدانگونه که با دقت و تفصیل در اسلام بیان شده، نبوده است. اگر چه ممکن است در فترتهایی و به دلایلی چنین درکی وجود داشته باشد، امّا این جریانی عمومی و دائمی نبوده است.
به عبارت دیگر، زیارت برای آنان امری شایسته وپسندیده بوده که موجب گشایش و برکت و رحمت و موفقیت میشود و نه امری واجب در مفهوم اسلامی آن و مهمتر آنکه آداب و رسوم متعلّق بدان، کیفیت الزامی مراسم حج را نداشته است. اگر چه اصل زیارت مکان مقدس و انجام مراسمی دراین مکان، در زمانی خاص و با کیفیتی مخصوص، ویژگی مشترک عموم ادیان و تمدنها است، اما تفاوتی بزرگ بین حج، آنگونه که در اسلام وجود دارد و زیارت دیگران، وجود داشته و دارد.
احتمالًا تحلیل لغوی بتواند تا اندازهای موضوع را روشن کند. معنای لغوی کلمه «حج»، قصد کردن است و بدان لحاظ این مجموعه از اعمال را «حج» میگویند که حاجّ قصد میکند زیارت خانه خدا را و با روشی که مقرر است، انجام دهد.[2]
معادل کلمه حج در زبانهای اروپایی، کلماتی است که از ریشه لاتینی «Peregrinus» آمده و این به معنای سفر است، امّا سفر به مکانی ناشناخته و طولانی و بدون لحاظ فایده عملی و مشخّص.
بنابراین، این کلمه در مواردی که سفر به منطقهای معلوم و شناخته شده انجام میشود و یا هدف از آن تجارت و نیل به سود خاصی است، به کار برده نمیشود. اصل این است که این سفر انجام شود و نه بیشتر.
با توجه به شرایط سفر در دوران گذشته، این نکته قابل درک است. سفر در آن ایام اقدامی خطرناک و بلکه مهلک بود و کسی که به این سفر مبادرت میورزید به واقع خود را در معرض انواع مشکلات و خطرها قرار میداد. لذا آنچه از وی میخواستند صرف سفر بود و نه رعایت آداب و رسوم خاص، بدانگونه که در نزد ما شناخته شده است. مهم انجام آن بود و نه کیفیت اجرای آن.[3]
تفاوت حج در اسلام و دیگر ادیان
– آنچه در مورد حج و تفاوتش با زیارت در ادیان دیگر گفته شد، به تفاوت این دین و ادیان دیگر باز میگردد. اسلام دینی است که هم اصول اعتقادی و هم تکالیف عملیاش قاطع، مشخص، روشن و مفهوم است. فاقد پیچیدگیهای کلامی و فلسفی و اعتقادی است. دستورات عملی و عبادی آن هم به همین گونه است. واقعیت این است که این شفافیت و وضوح در ادیان دیگر وجود ندارد. معلوم و قابل درک است که چه میگوید و چه میطلبد. همچنانکه مبانی و اصولی که براساس آن میباید وظایف فرد مکلف تعریف شود، بدون ابهام و قطعی است.
این ویژگی موجب شده که این دین در برخورد با زمان و تحولات آن مسیری متفاوت با ادیان دیگر طی کند. تحولات دوران جدید نتوانسته دایره تکالیف اسلامی را محدودتر کند، حال آنکه در ادیان دیگر چنین اتفاقی افتاده است. امروزه مسلمانان به همانگونه و با همان شرایطی روزه میگیرند که در گذشته میگرفتند، حال آنکه روزه در نزد مسیحیان، زمان، مدت، کیفیت و الزامش تغییرات فراوانی را شاهد بوده است. تکالیف و واجبات عبادی و غیر عبادی یک مسیحی، متعلق به هر کلیساییکه باشد، در یک قرن پیش متفاوت بوده با تکالیف و واجبات یک مسیحی در روزگار ما. امّا در مورد مسلمانان مسأله این گونه نیست.
احتمالًا به همین علت است که هم اکنون حج مهمترین اجتماع منظم و سالیانه عبادی دنیای ما است. در حالیکهدر گذشته چنین نبود. تحوّلات زمان، نه در اصل وجوب حج تغییری ایجاد کرده و نه در آداب و رسوم و فرهنگ عبادی آن؛ چرا که این همه، در خودِ اسلام ریشه دارد.
آداب و رسوم و نتایج تربیتی- فرهنگی حج
آن گونهکه از قرآن مجید و روایات و متون اسلامی بر میآید، مناسک حج[4] به دوران حضرت ابراهیم (ع) باز میگردد. ابراهیم و اسماعیل پس از آنکه خانه کعبه را بنا نهادند، از خداوند خواستند که آن دو را مطیع و فرمانبردار خویش قرار دهد و شیوه پرستش و انجام حج را به آنها بنمایاند.[5] این بدان معنا است که آداب و رسوم حج مسبوق به سابقهای است که به ایام ابراهیم خلیل بر میگردد.
در سیاق همین آیات، قرآن میفرماید: «به ابراهیم و اسماعیل عهد کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و نماز گزاران پاکیزه دارید.»[6] و در جای دیگر میفرماید: «… به ابراهیم گفتیم- خانه مرا برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان سجده کننده، پاکیزه دار.»[7]
این آیات نشان دهنده آن است که مناسک حج و یا شیوهها و روشهای عمل عبادی حج، از سوی خداوند به ابراهیم الهام شده؛ همچنان که خداوند از ابراهیم میخواهد مکان حج را پاکیزه دارد. و این بدین معنا است که حج عملی است عبادی که حداقل به روزگار جناب ابراهیم (ع) باز میگردد. اگرچه روایاتی وجود دارد که این زمان را به قبل از آن حضرت بر میگرداند، امّا احتمالًا این به معنای تقدّس مکان حج از نخستین ایام آفرینش زمین است و نه فریضه بودن آن برای مکلفین.[8]
اگر حج را عملی عبادی و نه مجموعهای از آداب و رسوم لحاظ کنیم، شرط صحت آن قصد قربت است و اینکه باید صرفاً به انگیزه اطاعت از خداوند- و نه هیچ انگیزه دیگر- انجام گیرد تا بتواند مقبول شود. این درست است که قصد قربت شرط صحت هر عبادتی است، امّا این شرط در مورد حج با تأکید بیشتری مورد توجه است. قرآن میفرماید:
«حج باید در ماههای شناخته شده انجام پذیرد … و هرکار خوبی که انجام دهید، خداوند بدان آگاه است و رهتوشه بردارید که بهترین ره توشه پرهیزکاری و تقوا است. ای خردمندان از من پروا کنید.»[9]
و سپس چنین ادامه میدهد:
«چون از عرفات رهسپار شدید، پس خداوند را در مشعرالحرام یاد کنید. و او را همانگونه که هدایتتان کرده، به یاد آورید … سپس از همانجا که مردمان رهسپار میشوند، رهسپار شوید و استغفار کنید که خداوند غفور و رحیم است. پس چون مناسک حج را به جای آوردید، خداوند را به یاد آورید؛ چونان یاد آوری پدرانتان و یا بیش از آن.»[10]
و به دنبال آن میفرماید:
«از مردمان کسانی هستند که میگویند خداوندا! در این جهان به ما نعمت ده و در جهان دیگر آنان را بهرهای نیست. و از ایشان کسانی هستند که میگویند: خداوندا! در این جهان و جهان دیگر به ما نعمت و نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»[11]
این کیفیت بیان و تأکید فراوان بر یاد و ذکر خداوند، در مقاطع مختلفیکه طی آن مناسک حج توضیح داده شده، استثنایی است.
و بالاخره در پایان به مؤمنان تذکر میدهد که چگونه دعا کنند و حاجت بطلبند؛ دعاییکه صرفاً برای دنیا و رفاه دنیوی نیست، بلکه برای سعادت دنیوی و فلاح اخروی است و نیز در خواست و بر کناری از عذاب جهان دیگر.
حج، پالایشگاه نفس و قرنطینه اخلاقی
– به جز قصد قربت که تمامی اعمال حج آکنده از آن است، حاجی باید شرایط دیگری را نیز رعایت کند. این شرایط عمدتاً اخلاقی و رفتاری است. «پس کسی که- در آن ماهها- حج میگزارد بداند که در اثنای حج به رفث، فسوق و جدال نزدیک نشود.»[12] چرا که حج جایی برای ارتکاب چنین اعمالی نیست.
اصولًا مکانهای مقدسی که در آن اعمال حج انجام میگیرد، محیطهایی است با امنیت. امنیت برای همگان. برای حیوانات و روییدنیها. حتی بدن انسان نسبت به تصرفات غیر مجاز خود انسان امنیت دارد و در فقه تفصیل این تصرفات توضیح داده شده است. انسان نمیتواند بدن خود را بیازارد و امنیت و آرامش او را از بین ببرد.
این مکانها حرم است و همگان وظیفه دارند حرمت و سلامت و امنیت آن را حفظ کنند. در غیر این صورت مرتکب گناه شده و میباید جریمه و کفّاره بپردازند.
این مجموعه شرایط و دستوراتی که میباید توسط حاجّ رعایت شود، بهویژه آنچه به تروک احرام مربوط میشود، او را در نوعی قرنطینه اخلاقی و رفتاری قرار میدهد. علاوه بر این، تقدس و برکت این امکنه و مواقف و آثار وضعی قرار داشتن در آنها و در آن ایام خاص و نیز عبادت و تضرّع جمعی، خواه و ناخواه انسان را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهد.
به واقع مهمترین بُعد حج بعد تربیتی آن است. گویی مجموعه اعمال و مناسک به گونهای طراحی شده که حاجی را در مسیر رحمت و مغفرت الهی قرار دهد و او را از درون متحوّل سازد، اگر چه درجات این تحوّل وابسته است به میزان آمادگی انسان در قراردادن خود در معرض رحمت الهی و دگرگون ساختن ساختار شخصیتی و اخلاقی و رفتاریاش.
اصولًا بدان علت به اعمال حج «مناسک» میگویند که این اعمال موجب تطهیر و پالایش نفس میگردد. «نسک» به معنای پاک و پاکیزه کردن است؛ چنانکه در مورد شستن لباس «نسکَ ثوبه» میگویند. گویی این اعمال موجب شستوشوی انسان از زنگار گناه و پلیدی میشود و به همین دلیل است بیشتر کسانی که مشرّف میشوند، علیرغم مشاکل جانبی و سختی سفر و اعمال حج، باز هم مایل و مشتاق به تشرّف هستند.[13]
اطلاع از همین ویژگیها استکه مسلمانان را مشتاق به حج و یا حتی زیارت عمره میکند. آنها تأثیر این همه را در کسانی که به حج رفتهاند، میبینند و البته آیات و روایات این باب نیز آنان را بدان تشویق و ترغیب میکند.
چنین نیست که حج مشتمل بر اعمال و آداب و رسومی سنّتگونه باشد. برای آن است که انسان را تغییر دهد و خدایی کند و او را شایسته سازد که در مسیر رحمت و مغفرت الهی قرار گیرد.
چنانکه گفتیم اصل فریضه حج و مناسک آن، توسط حضرت ابراهیم ابلاغ و بیان شد. در طول زمان این مراسم، بهویژه توسط اعراب مورد عمل قرار میگرفت،[14] اما تغییرات و تحریفاتی در آن ایجاد شد که بخشی از آن در قرآن نقل شده و مورد نقد قرار گرفته است.
این مناسک توسط اسلام پالایش شد و پیامبر (ص) در آخرین سال حیات خود در رأس بزرگترین اجتماع مسلمانانِ آن زمان به حج رفتند و تمامی آداب و رسوم آن را به مسلمانان، بهگونهای عملی آموزش دادند و احتمالًا به همین علت، اختلاف مذاهب فقهی اسلامی در مورد حج، در مقایسه با فروع دیگر، کمتر است.
واقعیت این است که حج به دلایلی که به برخی از آنها اشارت رفت، در بیان احکام اسلامی دارای جایگاه ویژهای در میان امت اسلامی در طول تاریخ بوده است. این فریضه، در سراسر قلمرو مسلمان نشین، عواطف و احساسات و فرهنگ دینی- مردمی خاصی بهوجود آورده است. از دیر باز، در نقاط مختلف، ایدهآل و آرمان هر مسلمانی، در هر وضعیتی که میزیست، آن بود که به حج مشرف شود.
همچنانکه حاجی نیز موقعیت ویژه و فرهنگ رفتاری مخصوصِ خود را داشته است؛ فرهنگی که هم خودش بدان عامل بود و هم دیگران متوقع بودند که او در چارچوب آن فرهنگ عمل و رفتار کند. این جریان در علاقمندی مردم نسبت به اسلام و ایجاد نهادهای اجتماعی- فرهنگی که در خدمت تقویت دین و اخلاق و فرهنگ دینی بود، نقش فراوانی داشت که این همه در نهایت در جهت تقویت هویت مستقل اسلامی در شخص و جامعه اسلامی بوده است. همین هویت بود که به آنان در برابر تهاجم و تعرض دیگران قدرت و مصونیت میبخشید و مانع از نفوذ و دست اندازی بیگانگان میشد.[15]
این ماجرا که چگونه حج و فرهنگِ برآمده از آن، به حفظ استقلال و سیادت مسلمانان کمک کرد، بهویژه در غرب اسلامی، یکی از دلکشترین فرازهای تاریخ اسلام است. هنوز هم حج و مکانهای مقدس آن، یکی از مهمترین پایگاههای حفظ اصالت و هویت اسلامی است.
امروزه، تابلوها و هر نوع اثری که حاکی از مکه و مکانهای مقدس آن و بهویژه مسجدالحرام باشد، شایعترین ومحبوبترین تابلو و اثریاستکه در سراسر قلمرو مسلمان نشین یافت میشود. عموم مسلمانان دوست دارند تصاویر تلویزیونی مسجد الحرام و نماز و دیگر مراسمی را که در این مسجد برگزار میشود، مشاهده کنند. این ناشی از عمق اعتقاد آنها است و همین تمایل موجب تقویت ایمان و نیز هویت مستقل اسلامی آنها است.
در دنیایی که همه به سوی مصرف گرایی و ارزشهای صرفاً مادی و لذت جویانه هجوم آوردهاند، اسلام میکوشد پیروانش را در برابر این موج حفظ کند و هویت و مصونیت بخشد. بیشک حج و امکنه مقدس آن، در این میان نقشی تعیین کننده و منحصر به فرد دارند.
از این دیدگاه، حج تنها زائرانش را متأثر نمیکند، بلکه جامعه اسلامی و همه مسلمانان را تحت تأثیر قرار میدهد و برای آنها معنویت و اخلاق و تربیت و هویت دینی به ارمغان میآورد.
[1] حج: 67
[2] المیزان، ج 14، ص 368؛ مفردات راغب، ذیل واژه «حج».
[3] برای توضیح بیشتر در مورد معانی کلمهperegrinus ر. ک. به: مقاله مفصلی که تحت عنوانperegrinaggio دایره المعارف کاتریکی آمده است:
Enciclopedia cattolica, vol 1 X, PP, 9701- 6801, Citt del Vaticano 1952
همچنین ر. ک. به: مقالهPellegrinaggio در دایره المعارف آیین یهود:
Encyclopedia Judaica, Keter Publishing House, Jerusalem, 1996
[4] مناسک الحج: عباداته و قیل مواضع العبادات … و نسک: تزهّد و تعبّد. مصباح المنیر، ص 309
[5] بقره: 127
[6] بقره: 125
[7] حج: 26
[8] روزی زراره که از خواص اصحاب امام صادق 7 است به آن حضرت میگوید: «جَعَلَنِی اللهُ فِدَاکَ أَسْأَلُکَ فِی الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِینَ عَاماً فَتُفْتِینِی؟! فَقَالَ: یا زُرَارَه، بَیتٌ حُجَّ إِلَیهِ قَبْلَ آدَمَ بِأَلْفَی عَامٍ تُرِیدُ أَنْ تَفْنَی مَسَائِلُهُ فِی أَرْبَعِینَ عَاماً؟!». وسائل الشیعه، ج 8، ص 7
[9] الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الأَلْبابِ بقره: 197
[10] فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ … ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ، فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ … بقره: 200- 198
[11] بقره: 201
[12] بقره: 197
[13] امام رضا 7 در پاسخ به محمد بن سنان درباره حج و فلسفه آن چنین میفرماید:
«وَ عِلَّهُ الْحَجِّ الْوِفَادَهُ إِلَی اللهِ تَعَالَی وَ طَلَبُ الزِّیَادَهِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ وَ لِیَکُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَی مُسْتَأْنِفاً لِمَا یَسْتَقْبِلُ وَ مَا فِیهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الأَبْدَانِ وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ التَّقَرُّبِ بِالْعِبَادَهِ إِلَی اللهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْخُضُوعِ وَ الاسْتِکَانَهِ وَ الذُّلِّ شَاخِصا إِلَیهِ فِی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الأَمْنِ وَ الْخَوْفِ …»
عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 90
[14] درباره آداب و رسوم حج در میان اعراب قبل از اسلام ر. ک. به: الدکتور جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرف قبل الاسلام ج 6، ص 398- 347، چاپ دوم، 1993
[15] شیخ محمود شلتوت در توضیح «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم» به خوبی این نکات را توضیح میدهد. العقیده و الشریعه فی الاسلام، صص 100- 99
همچنین در مورد منافع دنیوی و اخروی حج، در ذیل همین آیه، نگاه کند به توضیحات مفصل و دقیق علامه طباطبایی، المیزان، ج 14، صص 370- 369:
وقد تقدم فیما مر أن عمل الحج بما له من الأرکان والأجزاء یمثل دوره کامله ممّا جری علی إبراهیم 7 فی مسیره فی مراحل التوحید و نفیالشریک و إخلاص العبودیه لله سبحانه.
فإتیان الناس إبراهیم 7 أی حضورهم عند البیت لزیارته یستعقب شهودهم هذه المنافع أُخرویها و دنیویها و إذا شهدوها تعلقوا بها فالإنسان مجبول علی حب النفع.
فالمنافع التی جعل الحج سبیلًا لشهودها والحصول علیها وهی أول ما ذکر فی حکمه الحج- عامه مطلقه، لم تقید بنوع دون نوع، ولا ناحیه دون ناحیه، وهی بعمومها و إطلاقها، تشمل کل ما ینفع الفرد و الجماعه، ویصلح شأنهما فطهاره النفس، والتقرب إلی الله، منفعه، والتشاور فی رسم خطط العلم و الثقافه، وفی جمع الکلمه علی ترکیز الدعوه، و العمل علی إظهار الإسلام بسماحته وأحکامه الرشیده، منفعه، وإعداد العده لنسج خیوط الشخصیه الإسلامیه، ثوباً واحداً، منفعه وأی منفعه، وامتلاء القلوب بمبدأ المحافظه علی تلک الشخصیه من التحلل والذوبان، منفعه، وهکذا تتعدد المنافع و تتنوع علی حسب مقتضیات الأحوال التی توحی بها الأزمنه ومواقفالناس من الناس.
وَ عِلَّه الْحَجِّ الْوِفَادَه إِلَی اللهِ تَعَالَی وَ طَلَبُ الزِّیادَه وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ وَ لِیکُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَی، مُسْتَأْنِفاً لِمَا یسْتَقْبِلُ، وَمَا فِیهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الأَمْوَالِ، وَ تَعَبِ الأَبْدَانِ، وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ، وَ التَّقَرُّبِ بِالْعِبَادَه إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْخُضُوعِ وَ الاسْتِکَانَه وَ الذُّلِّ، شَاخِصاً إِلَیهِ فِی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الأَمْنِ وَ الْخَوْفِ، دَائِباً فِی ذَلِکَ دَائِماً، وَ مَا فِی ذَلِکَ لِجَمِیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ الرَّغْبَه وَ الرَّهْبَه إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مِنْهُ تَرْکُ قَسَاوَه الْقَلْبِ وَ جَسَارَه الأَنْفُسِ، وَ نِسْیانِ الذِّکْرِ، وَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ وَ العمل وَ تَجْدِیدُ الْحُقُوقِ وَ حَظْرُ النَّفْسِ عَنِ الْفَسَادِ، وَ مَنْفَعَه مَنْ فِی شَرْقِ الأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یحُجُّ وَ مِمَّنْ لا یحُجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ کَاسِبٍ وَ مِسْکِینٍ، وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الاجْتِمَاعُ فِیهَا کَذَلِکَ «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ».