سیاست و فرهنگمطالعات منطقه ایمقالات

سال ۲۰۱۱ سال بهار عرب

سال ۲۰۱۱ در حالی به پایان رسید که در این سال جهان عرب تحولات شگرفی را پشت سر گذاشت. در واقع این تحولات، بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است. مسائلی را که در این یک سال کشورهای مختلف عربی رخ داد و هنوز هم در جریان است، نمی‌توان در قالب یک کشور بررسی کرد.

مناطق هم فرهنگ

در حال حاضر در جهان سلسله مناطقی را داریم که در آن مناطق کشورها یک نوع هم فرهنگی، هم زبانی و هویت‌های نزدیک به هم دارند. یکی از این مناطقه آمریکای لاتین است. در آمریکای جنوبی به غیر از برزیل که پرتغالی زبان است، همه کشورها اسپانیایی زبان هستند. در این منطقه کشور پیشرفته‌ای مثل شیلی وجود دارد و کشور فقیری مثل اکوادور وجود دارد. در هر منطقه‌ای از آمریکای لاتین این احساس وجود دارد که یک مجموعه مشترک هستند چرا که به لحاظ فرهنگی، روحی روانی و احساسات و عواطف حتی ساختارهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی یک مجموعه همگنی هستند. در این منطقه، نوعی هم سرنوشتی، هم فرهنگی و همفکری در بین کشورهای مختلفی از این مجموعه دیده می‌شود. یعنی در هر کجای آمریکای لاتین که باشید، فارغ از سطح توسعه یافتگی این کشور، این احساس در شما وجود دارد که در آمریکای لاتین هستید.

آفریقای سیاه، یعنی آفریقای زیر صحرا نیز از این جمله مناطق است که سیاه بودن و فرهنگ سیاه پوستی داشتن در مفهوم آفریقایی یک نوع هم فرهنگی را ایجاد می‌کند. آسیای دور و آسیاسی مرکزی از دیگر نمونه‌های این مناطق است که در آن بین کشورهای مختلف نوعی هم فرهنگی وجود دارد.

جهان عرب، نیز نمونه دیگری از این مناطق جغرافیای است که کشورهای این منطقه دارای نوعی فرهنگی هستند. به دلایل بسیار زیادی، در جهان عرب این تأثیر و تأثر به مراتب شدیدتر و بیشتر از هر منطقه دیگری است. اگر این مسئله خوب تحلیل شود، دیده می‌شود که در این منطقه فقط هم فرهنگی نیست بلکه هم هویتی و هم احساسی است. در واقع یک نوع احساس میراث و آینده مشترک داشتن است. به این دلیل وقتی تحولاتی در یک کشور عربی اتفاق می‌افتد، این تحولات را تنها در چارچوب مرزی آن کشور نمی‌توان بررسی و تحلیل کرد. بلکه این تحولات متعلق به مجموعه بزرگی به نام جهان عرب است که در رابطه متقابل با این مجموعه بزرگ و همچنین تحولات این مجموعه بزرگ در ارتباط با تحولات آن کشور به خصوص مصر در ارتباط با هم باید بررسی شوند. به ویژه پس از ظهور شبکه‌های ماهواره‌ای به ویژه شبکه الجزیره، تأثیر و تأثرهای متقابل کشورهای عربی بر یکدیگر افزایش یافته است.

استثناء تونس

البته به نظر من تحولات اولیه در تونس استثناء‌ بود. در واقع برای ارزیابی تحولات تونس، از موقعی که بو عزیزی خود را آتش زد تا زمانی که بن علی سقوط کرد، باید دقیقاً در چارچوب تونس بحث و بررسی کرد. یعنی این در مورد تونس، مسئله‌ای داخلی بود. اگر بخواهیم بیشتر به این نکته بپردازیم باید به شرایط سیاسی تونس پیش از این تحولات بپردازیم. رژیم تونس رژیمی امنیتی و البته مدرن بود. این رژیم شبیه به رژیم صدام حسین بود هر چند صدام دیکتاتوری سنتی و بن علی دیکتاتوری مدرن محسوب می‌شد. تونس به واقع تمام آزادی‌های فردی از پوشش زنان و حجاب گرفته تا کمترین نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی را محدود کرده بود. از این رو تحولات تونس غیر قابل انتظارترین ماجرایی بود که در سال‌های اخیر به وقوع پیوسته است. چنانچه شاهد بودیم وزیر امور خارجه ایتالیا آقای فراتینی تا دو روز پیش از فرار بن علی تأکید کرد که رم از رژیم تونس با تمام توان و امکانات حمایت می‌کند. موضع‌گیری‌ها در فرانسه و از سوی شخص رئیس جمهور آقای نیکولا سارکوزی و کاخ سفید هم مشابه بود و وزارت امور خارجه آمریکا هم کمتر به این موضوع می‌پرداخت. تمام کسانی که آن را مطرح می‌کردند توقع و تصور این را نداشتند که چنین حادثه‌ای و با این سرعت رخ دهد. این که رژیمی با این میزان سخت‌گیری‌های امنیتی چگونه به این راحتی فرو می‌پاشد و بن علی که یکی از دیکتاتورترین حاکمان مدرن محسوب می شود، می‌پذیرد که حکومت را واگذار کند چیزی است که نیاز به بررسی‌های زیاد و اطلاعات گسترده دارد که در این مقال نمی‌گنجد.

نقاط اشتراک

اما بعد از تحولات تونس، حوادثی که در مصر، لیبی، یمن، بحرین، سوریه و دیگر کشورهای عربی اتفاق افتاد به این دلیل بود که این کشورها متعلق به جهان عرب بودند و در تأثیر و تأثر با یکدیگر قرار داشتند. لذا اگر تحولاتی که در تونس اتفاق افتاد، در کنیا یا در ترکیه به وقوع می‌پیوست، یعنی در همسایگی این کشورها ولی در کشوری غیر عریب، چنین تأثیرگذاری و واکنشی را در این مجموعه شاهد نبودیم. بنابراین این مسائل را باید در ارزیابی متقابل بررسی کرد. به این جهت است که این تحولات به طور کلی به عنوان بهار عرب خوانده می‌شود. بهار عربی ذاتاً ماهیتی آزادی خواهانه و اصالت طلبانه و ضد فساد دارد. در واقع این تحولات اعتراضی علیه نظام‌های فاسد و مستبد و وابسته است که آزادی شهروندان را نادیده می‌گیرند و حقوق و کرامت فردی و ملی آنان را پایمال می‌کنند. این جریان بود که به سقوط نظام‌های تونس و مصر و لیبی انجامید.

این موج هنوز هم فعال است و به پیش می‌رود. کشورهایی در حال غلیان و ناآرامی‌اند و کشورهای دیگر با دلواپسی و حساسیت فراوان اوضاع را دنبال می‌کنند. مهم این است که موج اصلاح‌طلبی و آزادی خواهی و دفاع از حقوق و کرامت انسانی همه جا را فرا گرفته است. حتی اگر شاهد تغییرات سیاسی بیشتری هم نباشیم، رژیم‌های حاکم نمی‌توانند چون گذشته عمل کنند.

بهار عربی موجب شد که واقعیت نهفته و تمایلات سرکوب شده نمود خارجی بیابد و از جمله آنها مطالبات اسلامی بود. سیاست ایجاد خفقان و سلب آزادی بیان و عقیده آن چنان شدید بود که این درخواست‌ها متناسب با عمق و وسعت‌اش مجال بروز نداشت. واقعیت این است که این مطالبات با بهار عربی خلق نشد. وجود داشت اما مجال ظهور نداشت چنانکه بسیاری از واقعیت‌های دیگر هم مجال بروز نداشتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا