رصدسیاست و فرهنگمطالعات منطقه ایمقالات

محمد انور سادات و رابطه او با اخوان المسلمین

آنچه در ذیل می‌آید تنها مقاله ایست در مورد محمد انور سادات رئیس‌جمهور مصر که در سایت رسمی اخوان المسلمین قرار دارد و در آن به گوشه‌ای از زندگی سادات و سؤالاتی راجع به زندگی سیاسی او پاسخ داده شده است:

فهرست

1. معرفی

2.محمد انور سادات در سطوری چند

3.آغاز زندگی سیاسی سادات

4.سادات بعد از انقلاب و سادات به‌عنوان رئیس‌جمهور

5.آغاز آشنایی سادات و اخوان المسلمین

6.رابطه محمد انور سادات با اخوان المسلمین

7.وفات محمد انور سادات

معرفی:

محمد انور سادات، سومین رئیس‌جمهور جمهوری عربی مصر پس از سرلشکر محمد نجیب و جمال عبدالناصر است، انور سادات موضوع اختلاف‌نظر بسیاری از محققان، نویسندگان و پژوهشگران بود؛ بسیاری از آن‌ها او را دشمنی اخوان المسلمین و دارای نفرت شدید نسبت به آن‌ها می‌دانند و گروهی دیگر او را رفیقی شفیق و حتی با تعجب باید گفت که گروه سومی معتقدند که وی اساساً همفکر و یکی از اعضاء اخوان بوده است.

حقیقت چیست؟ این چیزی است که انشاء الله در این تحقیق روشن خواهیم نمود.

محمد انور سادات در سطوری چند

ابتدا باید مواردی را در مورد محمد انور سادات ازجمله نحوه تربیت و شرایط زندگی وی روشن کنیم، شاید این شفاف‌سازی ما را به شناسایی دقیق شخصیت وی سوق دهد.

  • او در سال 1918 در روستای میت ابوالکوم در استان منوفیه به دنیا آمد. تعلیمات اولیه خود را در مکتبخانه روستا نزد شیخ عبدالحمید عیسی آموخت، سپس به مدرسه ابتدایی قبطیان در طوخ دالکا نقل‌مکان کرد و تحصیلات خود را در آنجا به پایان برد از آنجا در سال 1935 برای انجام تحصیلات تکمیلی به مدرسه نظام پیوست و در سال 1938 از دانشکده نظامی با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل شد و به شهر منقاباد در جنوب مصر گسیل شد. او در آغاز زندگی تحت تأثیر تعدادی از شخصیت‌های سیاسی و مردمی مصر قرار گرفت.
  • ازدواج او سنتی بود؛ از خانم «اقبال عفیفی» که اصالتاً ترک و از نزدیکان خدیوی عباس و ملاکین اراضی روستای میت ابوالکم بود خواستگاری کرد این اختلاف طبقاتی چیزی بود که باعث شد خانواده اقبال با ازدواج سادات با او مخالفت کنند، اما با پایان تحصیلات سادات در دانشکده افسری و تغییر اوضاع مالیش این ازدواج صورت گرفت و ده سال به طول انجامید و در طی آن آن‌ها صاحب سه دختر شدند: رقیه، راویه و کامیلیا.
  • وی برای دومین بار با خانم «جیهان رئوف صفوت» ازدواج کرد که حاصل آن 3 دختر و یک پسر به نام‌های لبنی، نهی، جیهان و جمال بود.

سؤالی که اکنون به ذهن می‌آید این است که فعالیت سیاسی او چگونه آغاز شد؟ قبل از ورودش به ارتش یا پس‌ازآن؟

این همان چیزی است که ان‌شاءالله سطرهای بعدی پاسخ خواهند داد:

آغاز فعالیت سیاسی سادات:

 اشغال مصر توسط بریتانیا، ذهن سادات را به خود مشغول کرده بود، او همچنین از اینکه مصر توسط یک خانواده سلطنتی غیر مصری اداره می‌شود احساس انزجار می‌کرد و نیز احساس شرم می‌کرد که سیاستمداران مصری به تحکیم مشروعیت اشغال بریتانیا کمک می‌کردند و آرزو می‌کرد تا تشکیلاتی انقلابی در ارتش ایجاد شود تا اشغالگران بریتانیا را از مصر بیرون کند، در سال 1938 شروع کرد با افسران در اتاق واحد نظامی خود در منقاباد جلساتی برگزار کرد و تمرکزش در گفتگوهایش بر مأموریت نظامی بریتانیا و قدرت‌ مطلقشان بود و نیز در مورد افسران ارشد ارتش مصر و پایبندی کورکورانه آن‌ها به آنچه انگلیسی‌ها دستور می‌دادند. این اتاق همچنین شاهد اولین دیدار بین سادات و بسیاری چون جمال عبدالناصر و خالد محی‌الدین بود. اگرچه سادات همیشه گاندی را می‌ستود اما شخصیت ایده‌آلش جنگجوی سیاسی ترک مصطفی کمال آتاتورک بود؛ زیرا او درک کرده بود که تنها زور و قدرت می‌تواند انگلیسی‌ها را از مصر اخراج کند و رژیم فاسد به همراه سیاستمداران فاسدش را تغییر دهد. معامله کند. کاری که آتاتورک در ریشه‌کن کردن حاکمان قبلی ترکیه انجام داد.

در اوایل سال 1939، فرماندهی او را برای پیوستن به مجموعه تجهیزات بی‌سیم، رادار و شناسایی به همراه گروهی دیگر ازجمله جمال عبدالناصر انتخاب کرد. او امیدی به موفقیت در این مأموریت نداشت چراکه این تجهیزات یکی از مهم‌ترین سلاح‌های ارتش در آن زمان بود، نهایتاً او از طرف همکارانش انتخاب شد تا در جلسه اختتامیه‌ی دوره سخنرانی کند و او این کار را با ارائه سخنانی شیوا و پرمغز بدون استفاده از کاغذ به بهترین وجه به انجام رساند و همین امر توجه ژنرال اسکندر فهمی ابوالسعد را به او جلب کرد و بلافاصله پس‌ازآن برای کار به سپاه بی‌سیم و تجهیزات راداری منتقل شد و این انتقال فرصتی بود که سادات در انتظار آن بود تا از این طریق برای ارتباط با تمامی ارکان ارتش دایره فعالیت خود را گسترش دهد. در ابتدای امر، ارتباطات محدود به همکاران نزدیک و هم‌رده بود، اما دایره ارتباطات به‌زودی پس از پیروزی‌های آلمان هیتلری و شکست انگلیسی‌ها در سال‌های 41،40،39 گسترش یافت.

در همین حال سادات به‌عنوان افسر تجهیزات راداری به منطقه مرسی مطروح منتقل شد. انگلیسی‌ها در آن زمان می‌خواستند ارتش مصر از آن‌ها در نبرد با آلمانی‌ها حمایت کند، اما مردم مصر قیام کردند و علی ماهر، نخست‌وزیر وقت، را مجبور کردند اعلام کند که مصر جهت در امان ماندن از بلایای جنگ از آن دوری می‌گزیند و مجلس به‌اتفاق آراء آن را تائید نمود و بر این اساس دستور بازگشت افسران مصری از مرسی مطروح صادر شد و به‌این‌ترتیب انگلیسی‌ها باید به‌تنهایی ازآنجا دفاع می‌کردند و این امر خشم انگلیسی‌ها را برانگیخت؛ بنابراین آن‌ها از همه افسران مصری خواستند قبل از عقب‌نشینی سلاح‌های خود را تسلیم کنند، شورش افسران بالا گرفت و متفقاً بر این بودند که به‌هیچ‌وجه سلاح‌های خود را تسلیم نکنند، حتی اگر این امر منجر به درگیری با انگلیسی‌ها شود زیرا چنین عملی تمرد و توهین نظامی محسوب می‌شد و مستلزم پاسخ متقابل ارتش انگلیس به افسران مصری بود.

در تابستان 1941، سادات اولین تلاش خود را برای انقلاب در مصر انجام داد، طرح انقلاب، ساده‌لوحانه به نظر می‌رسید، آن‌ها مقرر کرده بودند که تمام نیروهایی که از مرسی مطروح عقب‌نشینی کردند در هتلی در منطقه مینا هاوس در نزدیکی اهرام یکدیگر را ملاقات کنند. گروه سادات و اطرافیانش به هتل رسیدند و منتظر ماندند تا بقیه به ایشان بپیوندند و قرار بود ازآنجا همه برای برکناری انگلیسی‌ها و دستیاران مصری آن‌ها پیاده به قاهره بروند؛ اما متأسفانه انتظار بیهوده بود و تجمعی حاصل نشد و اولین قدم انقلاب با شکست مواجه شد.

البته نتیجه این امر دستگیری و زندانی شدن سادات بود، وی چندین بار از ارتش اخراج و دستگیر و حتی در زندان خارجی‌ها قرار گرفت زیرا آنجا از چند جاسوس آلمانی، علیه انگلیسی‌ها، یک دستگاه بی‌سیم گرفت تا از آن وسیله در خدمت مبارزه برای آزادی مصر بهره گیرد، زندان همچنین باعث شد تا او معانی زندگی خود را عمیق‌تر جستجو کند. پس از گذشت دو سال (1942 – 1944) از زندان فرار کرد تا اینکه در سپتامبر 1945 حکومت‌نظامی لغو شد و به‌این‌ترتیب بازداشتش طبق قانون به پایان رسید وی در این مدت که فراری بود چهره خود را تغییر داد و خود را حاج محمد نامید و پیوسته با خودروی متعلق به دوستش حسن عزت کار می‌کرد. با پایان جنگ و لغو قانون سربازی در سال 1945، سادات به زندگی عادی خود بازگشت و پس از سه سال بی‌خانمانی به خانه و خانواده‌اش بازگشت.

سادات و دستیارانش مصمم بودند امین عثمان پاشا، وزیر دارایی کابینه نحاس پاشا را به قتل برسانند، چراکه او دوست نزدیک انگلیس و یکی از بزرگ‌ترین طرفداران باقی ماندن نیروهای انگلیسی در مصر بود. جمله معروفی داشت که در آن رابطه مصر و انگلیس را این‌گونه بیان می‌کرد؛ او می‌گفت بین مصر و انگلستان ازدواجی کاتولیکی صورت گرفته که در آن طلاقی وجود ندارد. این عملیات در 6 ژانویه 1946 توسط حسین توفیق با موفقیت به پایان رسید. او را بدون هیچ اتهام رسمی به زندان خارجی‌ها افکندند. انور سادات در سلول 54 صبر و تحمل کردن و نیز قدرت بر فریب دادن را آموخت، زیرا این سلول بسیار کثیف بود و حاوی چیزی جز یک پتوی غیرانسانی نبود؛ حضور سادات در این زندان‌ها بزرگ‌ترین انگیزه‌ی گرایشش به تخریب همه این زندان‌ها پس از به قدرت رسیدن در سال 1975 بود. وی در آن زمان گفت: هر زندانی ازاین‌دست باید تخریب شود و زندانی مناسب برای یک «انسان» جایگزین آن شود.

حبس سادات در سلول 54 در زندان مرکزی قاهره او را به فکر کردن در زندگی شخصی و اعتقادات سیاسی و مذهبی‌اش واداشت و نیز باعث شد تا با خدای خود رابطه معنوی ویژه‌ای برقرار کند زیرا می‌دید که روی آوردن به‌سوی خدا بهترین کار است زیرا خداوند متعال هرگز او را ناامید نمی‌کند. زمانی که او در زندان بود، جنگ فلسطین در اواسط سال 1948 آغاز شد که او را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد، زیرا در بین آن چهاردیواری مطلع شد که اگر قرارداد آتش‌بس نمی‌بود پیروزی اعراب قطعی بود و این به او کاملاً احساس درماندگی داد. آتش‌بسی که در آن زمان توسط ملک عبدالله اردن منعقد شد و با پشتیبانی انگلیسی‌ها جان اسرائیل را نجات داد.

در اوت 1948 سادات از قتل امین عثمان تبرئه و آزاد شد و پس‌ازآن در شهر حلوان در اقامتگاهی کوچک مستقر شد تا بتواند معده آسیب‌دیده‌ی خود را از عوارض حبس با آب‌معدنی حلوان درمان کند.

پس از آزادی از زندان تا دسامبر 1948 به‌عنوان منتقد روزنامه در مجله المصور کار کرد. در سال 1950 با کمک همکار قدیمی خود دکتر یوسف رشاد، پزشک شخصی ملک فاروق، مجدداً به کار خود در ارتش بازگشت.

در سال 1951 هیئت‌امنای سازمانی سری در ارتش شکل گرفت که بعدها به نام «سازمان افسران آزاد» شناخته شد و وی به آن پیوست. در مصر بین سال‌های 1951 – 1952 رویدادهای مختلف بسیاری با سرعت زیاد به وقوع پیوست؛ دولت الوفد معاهده 1936 را لغو کرد، پس‌ازآن آتش‌سوزی معروف قاهره در ژانویه 1952 رخ داد و پادشاه آخرین وزارت النحاس را برکنار نمود.

در بهار 1952، سازمان افسران آزاد برای انقلاب کردن آماده شدند و در 21 ژوئیه، جمال عبدالناصر از وی که در مقر واحد خود در شهر عریش بود خواست که برای کمک به انقلاب ارتش علیه شاه و انگلیسی‌ها به قاهره بیاید. انقلاب انجام شد و او بیانیه انقلاب را با صدای خود پخش کرد و وظیفه رساندن نامه کناره‌گیری از تاج‌وتخت به ملک فاروق به او سپرده شد.

می‌خواهیم نقش انور سادات را بعد از انقلاب روشن کنیم، آیا این نقش مؤثر بود یا یک نقش معمولی بود که هر یک از اعضای شورای فرماندهی انقلاب می‌توانست آن را انجام دهد؟

این همان چیزی است که ان‌شاءالله سطرهای بعدی پاسخ خواهند داد

سادات بعد از انقلاب و سادات به‌عنوان رئیس‌جمهور:

شورای فرماندهی انقلاب در سال 1953 روزنامه الجمهوریه را تأسیس کرد و سردبیری این روزنامه را به او محول کرد. در سال 1954 با تشکیل اولین وزیری دولت انقلابی، در شهریور 1954 سمت وزیر کشور را بر عهده گرفت.

وی از سال 1957 برای سه دوره به‌عنوان نماینده مجلس شورای ملی انتخاب شد. از 31 جولای 1960 تا 27 سپتامبر 1961 به‌عنوان رئیس شورای ملی انتخاب گردید. همچنین از 29 مارس 1964 تا 12 نوامبر 1968 برای دومین دوره به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب شد.

در سال 1961 به‌عنوان رئیس شورای همبستگی آفریقا و آسیا منصوب گشت.

جمال عبدالناصر در سال 1969 او را به‌عنوان معاون خود برگزید و تا 28 سپتامبر 1970 در این سمت باقی ماند.

پس از مرگ جمال عبدالناصر در 28 سپتامبر 1970 رئیس‌جمهوری مصر گردید. وی در 15 مه 1971 تصمیم قاطعی برای از بین بردن مراکز قدرت در مصر گرفت که به انقلاب اصلاحی معروف بود و در همان سال قانون اساسی جدید مصر را صادر کرد.

در سال 1972، او در یک هفته حدود 17000 کارشناس روسی را در یک اشتباه استراتژیک برکنار کرد که برای مصر هزینه زیادی در بر داشت، زیرا شوروی کانون حمایت بزرگی از ارتش مصر بود و خلبانان شوروی در حال دفاع از آسمان مصر بودند که در آن هواپیماهای اسرائیلی جولان می‌دادند و آن‌ها متخصصان مصر را قادر ساختند تا سیستم دفاع هوایی موشکی را بسازند، اما سادات سعی داشت تا به آمریکا نزدیک شود، لذا چنین قدمی برداشت، درحالی‌که بسیاری معتقدند تصمیم سادات برای کنار گذاشتن شوروی یکی از مراحل جنگ اکتبر بود، چراکه سادات نمی‌خواست این پیروزی به شوروی نسبت داده شود.

همچنین یکی از مهم‌ترین دلایلی که وی را به این اقدام وادار کرد این بود که شوروی می‌خواست به مصر اسلحه بدهد به‌شرط آنکه فقط به دستور آن‌ها مورداستفاده قرار گیرد و سادات با این جمله پاسخ داد: (متأسفم، هرگز) تصمیم‌گیری در مصر فقط توسط خودم و مردم مصر صورت می‌گیرد. سادات تصمیم سرنوشت سازی گرفت و آن تصمیم جنگ با اسرائیل بود که از 6 اکتبر 1973 آغاز شد؛ ارتش توانست خط بارلیف را بشکند و از کانال سوئز عبور کند و مصر را به اولین پیروزی نظامی خود بر اسرائیل برساند.

در اینجا می‌خواهیم حقیقت را در مورد رابطه محمد انور سادات و اخوان المسلمین روشن کنیم، زیرا این موضوع همواره محل بحث‌وجدل در میان محققان بوده است.

آغاز آشنایی سادات و اخوان المسلمین

در کتابی با عنوان (به قلم انور سادات) نوشته دکتر خالد غراب از منشورات داراطلس، سادات از آغاز آشنایی خود با اخوان المسلمین صحبت می‌کند. فصل چهارم کتاب به مجموعه‌ای از مقالات انور سادات در روزنامه الجمهوریه و مجله التحریر درباره واقعه انقلاب 23 ژوئیه و مردان آن روز انقلاب اختصاص دارد. این مقالات اسرار بسیاری را در مورد انقلاب 23 ژوئیه آشکار می‌کند که بعداً در کتاب «صفحات ناشناخته از انقلاب مصر» به چاپ رسید و نیز به نحوه اولین ملاقات انور سادات با شیخ حسن البنا، نخستین مرشد اخوان المسلمین می‌پردازد.

 سادات در آنجا به اولین ملاقاتش با شیخ اشاره کرده و می‌گوید: در شب میلاد پیامبر (ص) به شام نشسته بودیم که یک سرباز از نیروهای فنی که از ابتدای این جلسه در جمع ما حضور نداشت، به همراه یکی از دوستانش که شنل قرمزی پوشیده بود و به‌سختی اثری از او نمایان بود، بر ما وارد شد.

من تا آن روز این مرد را نمی‌شناختم و نه ورودش و نه لباسش علاقه و نظرم را جلب نکرد، فقط دستش را فشردم و از او استقبال کردم و او را به صرف شام دعوت کردم و نشست و شام خوردیم و غذا را در حالی تمام کردیم که از آن مهمان چیزی جز شادمانی در چهره، نرمی در گفتار و تواضع در ظاهرش ندیدم ولی پس از شام چیزهای زیادی از او آموخنم؛ بعد از شام او گفتگوی طولانی را درباره سالروز میلاد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم آغاز کرد، این اولین ملاقات واقعی و خاطره من و این مرد بود. وجه مشترک او با دیگر مردان دین تنها داشتن عبا و ریش و نیز سخن گفتن از مسائل دین بود و بعد از این‌ها در همه‌چیز با آن‌ها متفاوت بود. سخن او وعظ انسان‌های متدین نبود؛ نه گفتاری مرتب، نه عبارات مسجع، نه زیاده‌گویی، نه استشهادهای بی‌شمار، نه پاکی در اندیشه، نه ادعای عمق، نه سطحی بودن هدف، نه ارجاع به تاریخ، زندگی‌نامه و اخبار. سخنان او چیز جدیدی بود، سخن مردی بود که از زوایای ساده به موضوع خود می‌پردازد، از مسیری روشن به هدف خود نزدیک می‌شود و با سهولت شگفت‌انگیزی به آن می‌رسد، این مرد، مرحوم شیخ حسن البنا، مرشد [اخوان المسلمین] بود.

عبداللطیف البغدادی نیز در خاطرات خود می‌گوید: هنگامی‌که انور سادات و حسن عزت در ماجرای جاسوس آلمانی و تهیه بی‌سیم جهت انجام مقدمات انقلاب دستگیر شدند، از آن گروه تنها من و وجیه اباظه ماندیم. از طرفی پس از تحلیل رفتن موقعیت نظامی آلمان‌ها در شمال آفریقا تحت‌فشار متفقین و عقب‌نشینی آن‌ها آرزو امید ما نسبت به انتقام گرفتن از استعمارگر کشورمان و ذلتی که بر ما وارد شد کمرنگ شد ولی ما به‌طور کامل امید خود را از دست ندادیم و به کارمان در نیروی هوایی ادامه دادیم، با هدف افزایش افرادی که به سازمان ما بپیوندند و آن‌ها را به اصول و اهداف خود مرتبط کنیم. این امر با انتقال من به‌عنوان معلم در کالج هوانوردی در سال 1944 میسر شد و فرصتی را برای تعامل و آشنایی با افراد زیادی فراهم کرد؛ و به افزایش پیوند بین ما و جوانانی که به نیروی هوایی پیوستند، انجامید و همه این‌ها راه را برای انسجام هر چه بیشتر سازمان در نیروی هوایی با افزایش تعداد افرادی که به آن ملحق شدند، فراهم نمود و آن‌ها را تا انقلاب ژوئیه 1952 شمسی همچون پیکره واحدی کرد.

محمد انور سادات همچنان با انجمن اخوان المسلمین تماس می‌گرفت، اگرچه هدفی که در ابتدا ما را گرد هم آورده بود از بین رفته بود ولی کماکان رابط بین آن‌ها و ما انور سادات بود و او مسئول قسمت نظامی در تشکیلات آن‌ها بود. ما از این فرصت استفاده کردیم و مقالاتی در مورد چگونگی اصلاح ارتش و نیروی هوایی مصر و کاستی‌های آن‌ها در روزنامه‌شان به آن‌ها ارائه نمودیم. این ارتباطی که بین ما ایجاد شده بود زمانی اهمیت خود را نشان داد که النحاس در سال 1951، معاهده بین بریتانیا و مصر در سال 1936 را لغو کرد. لذا ما اخوان المسلمین را آموزش نظامی دادیم و اسلحه و مهماتی را که می‌توانستیم از انبارهای ارتش قاچاق کنیم، در اختیار آن‌ها قرار دادیم و گردان‌های چریکی تحت فرماندهی افسران نیروی هوایی و ارتش به‌منظور انجام حملات کماندویی به پایگاه انگلیسی‌ها در منطقه سوئز سازمان‌دهی نمودیم، پیش از آن نیز گردان‌های چریکی توسط ارتش تشکیل شده بود و آن‌ها قبل از رویارویی با سازمان‌های نظامی یهودی در فلسطین در سال 1947 توسط افسران ارتش آموزش و آماده‌سازی شده بودند. در پایان سال 1947 پس از تصمیم کمیسیون سازمان ملل متحد برای تقسیم فلسطین بین اعراب و یهودیان فلسطینی.

رابطه انور سادات با اخوان المسلمین:

بین کسانی که می‌گویند سادات از اخوان المسلمین متنفر بوده است و کسانی که می‌گویند او آن‌ها را دوست داشته و کسانی که او را همدرد اخوان می‌دانند و همچنین کسانی که می‌گویند او یکی از اخوان المسلمین است محورهای متناقض زیادی وجود دارد. پس حقیقت دقیقاً چیست؟ لذا همه محورها را یک‌به‌یک ارائه می‌کنیم و در پایان باید نتیجه بگیریم:

محور اول:

این جمله که سادات از اخوان المسلمین متنفر است را دکتر خالد غراب از کتاب «به قلم انور سادات» اقتباس کرده است. وی در فصل سوم کتاب به مقالاتی می‌پردازد که انور سادات در مورد اخوان المسلمین در دوران قرن بیستم نوشته است. در دهه پنجاه قرن گذشته، نویسنده با بررسی آن قسمت که مربوط به اخوان المسلمین است کشف می‌کند، زمانی که سادات با اخوان المسلمین یا درباره آن‌ها صحبت می‌کرد، به آیاتی از قرآن استناد می‌کند؛ نمونه‌ای از آن، مقاله‌ای است که در آن انور سادات به ادعاهای اخوان المسلمین و اتهام دشمنی مردان انقلاب با اخوان پاسخ می‌دهد، او را می‌یابیم که در صفحات روزنامه الجمهوریه چنین می‌نویسد: وقتی خودمحوری و خودخواهی بر هدف بزرگ و اصیل غلبه می‌کند، بر هر مسلمانی واجب است که مسلمانان را از شر این وسوسه در امان بدارد و این دقیقاً کاری است که ما آن را انجام دادیم نه برای حفظ خود، بلکه برای حفظ سازمان و نیت و هدف شریف و حتی برای حفظ خود اخوان المسلمین، کسانی که «گوش دادن و اطاعت» را بر خود واجب کرده‌اند. نظر ما این است، پس کسانی که به قول خدای تعالی ایمان دارند دراین‌باره با ما مجادله کنند «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به‌گونه‌ای مجادله کن. این بهترین است، همانا پروردگارت به کسى که از راه او منحرف شده داناتر است و او به هدایت یافتگان داناتر است.»

محققانی که به این جنبه پرداخته‌اند، همچنین استناد می‌کنند به گفتگوهای ویدئویی انور سادات، رئیس‌جمهور سابق و حمله به اخوان المسلمین در حین انعقاد قرارداد کمپ دیوید. آن‌ها همچنین کلیپ‌هایی را نشان دادند که در آن سادات به اخوان المسلمین حمله کرده و عنوان می‌کند که تفکرات و ایدئولوژی آن‌ها پایان غم‌انگیزشان است. چنین تصاویری، این ایده آن‌ها را تائید می‌کند که سادات از اخوان المسلمین متنفر بوده است.

محور دوم:

قائل به دوستی و محبت سادات نسبت به اخوان المسلمین چیزی ست که توسط خانم جیهان سادات در مورد علاقه انور سادات به اخوان المسلمین اعلام شد سخنان خانم جیهان سادات همسر رئیس‌جمهور فقید محمد انور سادات قابل نادیده گرفتن نیست و او در مورد اخوان المسلمین سخنانی دارد که برای اولین بار توسط خانم شماره یک مصر و در چنین جایگاهی به‌تفصیل ارائه می‌گردد.

در مصاحبه او با عمرو اللیثی روزنامه‌نگار در برنامه «یکی از مردم» که با او به مناسبت سالگرد جنگ اکتبر انجام شد، پاسخ خانم جیهان سادات به سؤال این خبرنگار در مورد رابطه شوهرش با این گروه و نظر شخصی او در مورد آن‌ها این بود؛ تأیید کرد که همسرش از دوستداران اخوان المسلمین بوده و همچنین خودش به اخوان المسلمین بسیار مشتاق و طرفدار متعصب ایشان ست؛ به‌ویژه از منظر مذهبی، دفاعی و اجتماعی و در سن دوازده‌سالگی، پول اندکی از خانواده و دوستانش به‌عنوان کمک و حمایت جمع‌آوری می‌کرده و به خانه حسن الهضیبی یکی از رهبران اخوان که در مجاورت خانه خانواده‌اش بود می‌برده است تا در کارهایی که اخوان انجام می‌داده استفاده شود. او تأیید می‌کند که اخوان یکی از تأثیرگذارترین گروه‌ها در جامعه است، اهمیت دین را ترویج می‌کند و بر جنبه‌های همبستگی اجتماعی در این دوره تأکید می‌ورزد.

وی همچنین در سخنان خود به رابطه نزدیک اخوان با مردان گروه افسران آزاد به‌ویژه عبدالناصر اشاره می‌کند و درعین‌حال رابطه همسرش با اخوان را نه تائید و نه رد می‌کند. بعلاوه به ملاحظاتش در مورد فعالیت سیاسی اخوان اشاره می‌کند که به نظر او نقش تأثیرگذار این گروه در جامعه را از منظر مذهبی و اجتماعی کاهش داده است.

محور سوم:

نظری که معتقد به دلسوزی و همدردی سادات با اخوان المسلمین ست توسط استاد محمد حامد ابوالنصر، چهارمین مرشد عام اخوان المسلمین، براساس ملاطفت سادات در مسئله اخوان المسلمین و دستورات وی به نگهبانان در بازداشت و برخورد محترمانه با آن‌ها و تصمیم وی پس‌ازآن مبنی بر آزادی اخوانی‌ها مبتنی می‌باشد، حامد ابوالنصر می‌گوید: لازم میدانم ذکر کنم که افسران از همان روز اول که محمد انور سادات زمام قدرت را به دست گرفت با ما مهربانانه و سرشار از شفقت رفتار کردند.

او می‌گوید: در سال 1970 سادات دستور آزادی ما را داد، زیرا ما را به‌صورت دسته‌جمعی به زندان مزرعه طره تبعید کردند تا مقدمه سازی باشد برای آزادی ما، آنجا اتاق‌های بزرگی داشت که بیش از بیست زندانی را در خود جای می‌داد و رسیدگی به امور آن‌ها مشکلی نداشت و در این زندان جلسه‌ای بین گروهی از افسران اطلاعاتی و تمامی اخوان المسلمین زندانی در این زندان تشکیل شد. گفتگو بین اخوان و افسران بازجو صورت گرفت، اخوان ایده‌های خود را مطرح کردند و از عقاید خود و گروه خود صریح و شفاف دفاع کردند و منعی نسبت به روشن شدن موضع و تبیین پیام خود ندیدند و اظهار کردند که به چه علت گروهی تأسیس شد و همچنان پرچم اسلام را به دوش می‌کشند و از آن دفاع می‌کنند و با سخاوتمندانه‌ترین دارایی و جان عزیزشان از آن محافظت می‌کنند. جلسه با اعجاب و شگفت‌زدگی بازجویان از اینکه اخوانی‌ها کاملاً شفاف و صریح نظرشان را بازگو کردند به پایان رسید و پس‌ازآن آزادی ما به دستور سادات که به آرمان و هدف والای ما متقاعد شده بود، محقق شد.

به‌این‌ترتیب سادات تمام کادرها و رهبران اخوان المسلمین را آزاد کرد و آنچه عجیب است این است که این آزادی در سال اول به قدرت رسیدن وی صورت گرفت و اکثر پژوهشگران تأیید می‌کنند که سادات قبل از آزادسازی نسبت به اخوان المسلمین قانع شده بود و این آزادی سریع اخوان المسلمین در سال اول حکومت انور سادات برای آن‌ها علامت سؤال بزرگی بود.

روایتی از خود سادات وجود دارد که مؤید این همدلی است؛ سادات شخصاً در مقاله خود با عنوان «ما و اخوان المسلمین» اعلام کرده است، جمله معروف او: «جماعه الإخوان المسلمین جماعه سامیه الأهداف نبیله الأعراض – اخوان المسلمین گروهی با اهداف برجسته و نشانه‌های والاست»

در این مقاله این‌چنین می‌گوید: ما به‌عنوان یک مسلمان از حقیقت دین خود و از حدود تعالیم آن آگاه هستیم و اسلام را مجموعه‌ای از فضائل می‌دانیم که دین حقیقی بدون همه آن‌ها کامل نیست و در زیر پرچم این‌ها مجموعه فضایلی ازاین‌دست قرار می‌گیرند: رهایی، صداقت، راست‌گویی، میهن‌پرستی و دوری از آنچه که تفرقه در وطن می‌گردد. به همین دلیل است که ما مشتاق‌ترین افراد برای بقای اخوان المسلمین بودیم، زیرا معتقد بودیم که این گروه صالحی است که به دین خدا و اخلاق والایی که اسلام تجویز کرده است که مقام مسلمانان را بالا برده و شکوه و جلال آن‌ها را افزایش می‌دهد، دعوت می‌کند و این‌ها همان اصولی است که ما با ایمان و یقین پذیرفته‌ایم، نه به این دلیل که اصول اخوان المسلمین است، بلکه اصول خود اسلام است که هر مسلمانی باید به آن پایبند باشد. حال اگر گروه اندکی بیاید و بخواهد این گروه صالح را از اهداف صالحش منحرف کند و هنگامی‌که با آن‌ها مقابله می‌کنیم فکر می‌کنند که با اسلام جنگ کرده‌ایم، این‌ها کسی را نمی‌یابند که تفکرشان را باور کند، زیرا ما این‌گونه نیستیم که دین خود را به دنیا بفروشیم، وقتی ما سر و گردن خود را تقدیم مصر کردیم پس حرصی نسبت به جاه و مقام دنیا نداریم.

سادات در ادامه مقاله خود می‌گوید: اخوان المسلمین گروهی با اهداف برجسته و نشانه‌های والاست، اما مانند هر دسته یا گروهی، عده‌ای در صفوفش رخنه کرده‌اند که دارای نفس معیوب و فاسدند و جای تعجب نیست که چنین افرادی در این گروه صالح دیده شوند، چراکه اسلام نیز در آغاز دعوتش گرفتار امثال آن‌ها شد و پیامبر به افرادی مانند این‌ها که ضعیف و ناتوان و ناامید و چون ابوسفیان به دنبال قدرت و سلطنت بودند مبتلا گشت. جای تعجب نیست که در میان این دسته از مؤمنان، عده‌ای ضعیف الایمان و یا عده‌ای به دنبال منزلت و قدرت باشند و وقتی اهداف شخصی بر هدف بزرگ و والا غلبه کرد، وظیفه هر مسلمانی است که مسلمانان را از شر چنین فتنه‌ای دور سازد و این همان کاری است که ما انجام دادیم، نه برای حفظ خود، بلکه برای حفظ این گروه و نیّت والا و شرافتشان و حتی برای حفظ خود برادران اخوانی از کسانی که «شنیدن و اطاعت کردن» را بر آن‌ها واجب کرده‌اند. این نظر ماست، پس کسانی که به کلام خدای متعال ایمان دارند، دراین‌باره با ما مجادله کنند: (با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آن‌ها به بهترین نحو مجادله کن. پروردگارت داناتر است از کسانی که از راه او منحرف شده‌اند و او به هدایت یافتگان داناتر است).

محور چهارم:

قولی که معتقد است سادات یکی از اخوان المسلمین بوده است: در سخنانی بسیار غافلگیرکننده توسط خانم رقیه سادات، دختر انور سادات رئیس‌جمهور سابق در گفت‌وگو با (ولاد البلد) مطرح می‌شود. او چیزهایی از زندگی پدرش را فاش می‌کند و از خاطرات خود که در حال نوشتن آن است و مربوط به ربع قرن است می‌گوید و در این خاطرات تأیید می‌کند؛ پدرش، انور سادات، از اعضای اخوان المسلمین بوده است.

خانم رقیه سادات می‌گوید: اختلاف سنی ما کم بود و حدود 23 سال بیشتر نمی‌شد، بنابراین رابطه‌ای که بین من و پدرم به وجود آمد بسیار صمیمی بود، انگار که من او را و او مرا انتخاب کرده بودیم، تنها یک رابطه فرزندی نبود، بلکه رابطه‌ای مشفقانه و دوستانه بود. او برای من در جایگاه یک برادر، دوست، پسر و عاشق بود. من اغلب احساس می‌کردم که مادر و همسر او هستم، زیرا پیوند معنوی عجیبی بین ما ایجاد شده بود.

خاطرات من آنچه را که در زندگی و مرگ رئیس‌جمهور پنهان است آشکار خواهد کرد، در زندگی پدرم چیزهای زیادی وجود دارد که مردم جز آنچه ذکر شده است، نمی‌دانند. من از زمانی که رئیس‌جمهور فقید انور سادات به شهادت رسید تا این لحظه در حال نوشتن آن ادامه هستم و به‌زودی وارد بازار می‌شود و انتظار دارم به‌محض انتشار سروصدای زیادی به پا کند. خاطرات حاوی مطالب زیادی در مورد روابط پدرم با نیروهای سیاسی موجود در آن زمان، به‌اصطلاح جبهه داخلی و در رأس آن‌ها اخوان المسلمین است.

خانم رقیه السادات می‌گوید: بخش زیادی از این خاطرات به زندگی دینی و دینداری سادات اختصاص یافته است؛ به تدین و روزه‌داری رئیس‌جمهور مؤمن در سه ماه حرام و اعتکاف او در زادگاهش میت ابوالکم در طول ماه مبارک رمضان و ضبط قرائت‌های قرآن کریم با صدای او در نوار کاست، بعلاوه در این قسمت از پیوستن او به یکی از شاخه‌های اخوان المسلمین سخن رفته است و اینکه او یکی از اخوان المسلمین بود.

حقیقتاً، در مورد شخصیت محمد انور سادات، بین محققین اختلاف‌نظر وجود دارد، آیا او با اخوان بود یا ضد اخوان، دوستدارشان بود یا از آن‌ها تنفر داشت. یکی از ایشان بود یا از آن‌ها نبود؟

همه این‌ها گمانه‌زنی‌هایی است از جانب کسانی که آن‌ها را ارائه کرده‌اند و ما جز با منطق نمی‌توانیم مطمئن باشیم و بر ماست که با تحقیق صحت رابطه بین سادات و اخوان المسلمین را به دست آوریم، شاید روزی برسد که تاریخ نتیجه نهایی را بازگو کند.

این سخن باقی مانده است که بدانیم انور سادات چگونه درگذشت و آیا رابطه او با اخوان المسلمین عامل مرگش بود؟

این چیزی است که ان‌شاءالله روشن خواهیم کرد.

وفات محمد انور سادات

سخنان فراوانی در مورد مرگ سادات وجود دارد، انور سادات در حادثه‌ای معروف به سانحه سکو در 6 اکتبر 1981 ترور شد. محققان بر دو روایت از این ترور تمرکز کرده‌اند:

روایت اول:

الف: شخص خالد اسلامبولی طراح و مجری اصلی ترور بود که در زمان رژه نیروهای مسلح پس‌ازاینکه راننده آن را که در عملیات شرکت نداشت مجبور به توقف خودرو کرد از خودروی خود پیاده شد و سپس مستقیماً به سمت سکو به راه افتاد و با شلیک فراوان گلوله به ردیف اول، سادات را هدف قرار داد و درواقع توانست گلوله‌هایی را به سینه سادات بزند و عامل مرگ او بود، سپس در میدان رژه مجروح شد. دستگیر، محاکمه و درنهایت با تیراندازی مستقیم اعدام شد.

ب: عبود الزمر؛ کسی که در طراحی و اجرای عملیات ترور شرکت داشت و او بود که از میان چندین گزینه پیشنهادی در آن زمان، ازجمله؛ ایده حمله مستقیم به سکو از روبرو و یا حمله به سکو توسط یکی از هواپیماهای رژه نظامی و یا حمله به استراحتگاه سادات در حین اقامت در آنجا، روش ترور را انتخاب کرد و درنهایت به دو حکم زندان در این پرونده محکوم شد؛ ترور سادات (25 سال) و تشکیل سازمان الجهاد (15 سال).

ج: حسین عباس: تک‌تیرانداز نیروهای مسلح، او جزو تیم ترور بود که عملیات را انجام داد، بالای خودروی حمل سربازان که تیم اجرای ترور درون آن بودند، نشسته بود، منتظر ماند تا فرصتی برای کشتن سادات پیدا کند و حتی یک گلوله نیز شلیک کرد که همان گردن رئیس‌جمهور فقید را سوراخ کرد و یکی از عوامل اصلی مرگ وی بود. بعد از شلیک این گلوله به‌سوی سادات از ماشین پیاده شد و با ورود مخفیانه به سکوی تماشاگران آنچه را که برای همکارانش اتفاق افتاد دنبال کرد. سپس مانند یک فرد معمولی ازآنجا متواری شد و سه روز بعد با اعترافات همدستانش تحت شکنجه دستگیر شد.

روایت دوم:

بیشتر کتاب‌هایی که درباره ترور انور سادات منتشرشده، بر علل و عوامل ظاهری متمرکز شده‌اند که به دنبال تنش‌های سیاسی داخلی، به‌ویژه از سوی گروه‌های اسلامی افراطی که آزادسازی آن‌ها توسط خود انور سادات انجام شد ولی نهایتاً جادو بر ضد شعبده‌باز عمل کرد و این گروه‌ها اقدام به ترورش نمودند و در پایان، سادات در روز معروف 6 اکتبر 1981 کشته شد.

کتاب‌های اندکی وجود دارد که به حقیقت ترور انور سادات می‌پردازد، اما همه آن‌ها نتوانستند تصویر کاملی از ترور او ارائه دهند. بااین‌حال، اخیراً بازار آمریکا شاهد انتشار دو کتاب از مهم‌ترین کتاب‌ها بود که تا حد زیادی توانستند تصویری تقریباً کامل از رابطه سادات با محافل آمریکایی و نقش آن‌ها در ترور او در 6 اکتبر 1981 ترسیم کنند.

  • کتاب «بازی شیطان» نوشته پژوهشگر «رابرت دریفوس»، او تحلیلگر سیاسی مشهور آمریکایی در زمینه تروریسم مذهبی در جهان اسلام است.
  • یکی از خطرناک‌ترین کتاب‌هایی است که اخیراً در بازار آمریکا منتشر شده است، تنها یک ماه پیش بود و در افشای اسرار شگفت‌انگیز در مورد مشارکت دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکا در ترور انور سادات بود.
  • کتاب «مقدمه‌ای بر تروریسم: ادوین ویلسون و میراث شبکه‌های اطلاعاتی ویژه آمریکا» نویسنده کتاب «جوزف جی ترنتو» است که پیش‌ازاین یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌ها در مورد آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، با نام «تاریخ مخفی سیا» را نوشته است.

این محققان در نوشته‌های خود بر این باورند که اطلاعات آمریکا به دو دلیل از شر سادات خلاص شد:

دلیل اول:

به‌صراحت جوزف ترنتو در کتاب خود «مقدمه‌ای بر تروریسم» می‌گوید که سادات قربانی اتحاد تعداد انگشت‌شماری از فاسدترین سیاستمداران مصری شد که از اواسط دهه هفتاد دور او جمع شدند و آن‌ها را به خود نزدیک کرد، اما آن‌ها از این امر سوءاستفاده کردند و با شبکه ویژه‌ای در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا»، شبکه‌ای از فساد، نفوذ و تجارت را تشکیل دادند. این گروه فاسد، توسط اخوان المسلمین شناسایی شدند.

کشف این روابط توسط سادات چند روز قبل از ترورش او را متحیر کرده بود و او قصد داشت از شر این شبکه مصری-آمریکایی خلاص شود، اما بعدازظهر روز 6 اکتبر 1981 با ایشان آخرین غذا را خورد.

جوزف ترنتو در کتاب خود نام‌های شگفت‌انگیزی را در مورد سیاستمداران فاسد اطراف انور سادات ذکر می‌کند و از تعامل مشکوک آن‌ها با شبکه خصوصی که در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا تشکیل شده بود و توسط اخوان المسلمین به سادات معرفی شدند اشاره می‌کند. متأسفانه این افراد فاسد مسئولیت سیستم امنیتی ویژه‌ای را داشتند که انور برای خود ایجاد کرده بود و این شبکه سیاستمداران فاسد مصری از نقشه گروه جهاد برای کشتن سادات اطلاع داشتند، بنابراین تصمیم گرفتند از آن برای خلاص شدن از شر او سوءاستفاده کنند. سادات که در آن زمان سربار بسیاری از طرف‌ها شده بود و به نظر می‌رسید تصمیم مرگ و خلاصی وی به‌شدت در دستور کار تعدادی از حکومت‌های جهانی در این دوران سخت و پیچیده قرار گرفته بود.

ولی سیا توجه نکرد به جنی که با علم انور سادات از بطری بیرون آمد و آن بنیادگرایی اسلامی بود، تنها دغدغه آمریکایی‌ها این بود که در جنگ سرد با شوروی از سادات به‌عنوان سرنیزه استفاده کنند؛ و سادات ایشان را به آنچه می‌خواستند رساند. شوروی و او به آنچه می‌خواستند رسیدند، اما پس از بیرون کشیدن جن بنیادگرایی اسلامی از بطری، آن چیزی که سادات را به سکوی خونین رساند.

دلیل دوم:

صراحتاً سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا از توسعه روابط رئیس‌جمهور فقید محمد انور سادات با اخوان المسلمین وحشت داشت.

بسیاری از جلساتی که بین سادات و رهبران اخوان المسلمین خصوصاً استاد محمد حامد ابوالنصر صورت گرفت فاش شد و مشخص شد که این جلسات تحت نظارت و رصد اطلاعاتی آمریکا قرار داشته است.

همچنین فاش شد که سادات اخوان المسلمین را به‌عنوان سفیران خود درآورده بود و آن‌ها نقش بسیار مثبتی ایفا کردند در حل مشکل انزوایی که اعراب پس از توافق کمپ دیوید بر مصر تحمیل کرده بودند و اخوان در حقیقت باعث به حرکت درآمدن آب راکدی شد که بین مصر و دیگر کشورهای عربی و اسلامی بود و تلاش‌های آن‌ها نتایج مثبت بسیاری داشت و تقریباً به آشتی بین مصر و اعراب بسیار نزدیک شده بود و این همان چیزی بود که ایالات‌متحده آمریکا آن را نمی‌خواست.

و نیز فاش شد، بسیاری از مطالعات امکان‌سنجی برای انجام پروژه‌های قانون اساسی و اقتصادی که اخوان المسلمین در برنامه اصلاحات خود آن را دنبال می‌کردند، سادات نیز به آن‌ها متقاعد شده بود و می‌خواست آن‌ها را اجرا کند، مانند پروژه بازسازی منطقه صحرا؛ و این همان چیزی است که ایالات‌متحده آمریکا را وادار کرد تا از شر محمد انور سادات، رئیس‌جمهور سابق خلاص شود.

6 اکتبر 1981 در هنگام مراسم رژه نظامی که به مناسبت سالگرد جنگ اکتبر برگزار می‌شد، ترور توسط خالد اسلامبولی از اعضای سازمان جهاد اسلامی انجام شد کسی که به‌شدت با توافقنامه صلح با اسرائیل مخالف بود و از انجام سرکوب سازمان‌دهی شده توسط دولت در ماه سپتامبر ناراضی بود.

نویسنده اشاره می‌کند که حکومت عربستان سعودی به نمایندگی کمال ادهم، رئیس‌کل اطلاعات عربستان سعودی نقش واسطه بین سیا و گروه جهاد مصر را بازی می‌کرد، بدون اینکه گروه جهاد بداند که کمال ادهم عامل این سازمان بوده است و گروه جهاد سادات را بدون اطلاع از نقش آمریکا ترور کردند.

با مرگ انور سادات معاونش محمد حسنی مبارک جانشین وی گردید.

 

ویکی‌پدیا اخوان المسلمین
نویسنده: احمد سلامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا