حمایت اوانجلیکالهای طرفدار ترامپ از اقدام او درباره بیتالمقدس
نویسنده: جولی اینگرسل[۳]
ترجمه: مصطفی رستگار
اعلامیه رئیسجمهور ترامپ در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ مبنی بر اینکه آمریکا اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت خواهد شناخت، با موج گستردهای از انتقادها مواجه شد. ناظران خیلی زود به این نتیجه رسیدند که این تصمیم ترامپ بیش از آنکه ناشی از ملاحظات مربوط به امنیت ملی آمریکا باشد، برآمده از سیاست داخلی آمریکا و وعدههائیست که ترامپ در زمان نامزدی خود برای ریاستجمهوری، به اوانجلیکالهای طرفدار خود داده بود، اوانجلیکالهایی که از اعلامیه اخیر ترامپ درباره اورشلیم استقبال کردند. دیانا باتلر باس[۴] که از تاریخدان برجسته مسیحیت در آمریکاست، در این خصوص اینگونه توئیت کرد: «این قویترین پیام سیاسی-دینیای بود که ترامپ میتوانست به اوانجلیکالهای طرفدار خود بدهد. اقدام ترامپ به آنان یادآوری میکند که او در حال انجام اراده خدا در آخرالزمان است.»
اوانجلیکالها غالباً خاطرنشان کردهاند که حمایت آنان از ترامپ بر اساس این اعتقاد آنان است که خداوند میتواند به منظور تحقق اراده خود، حتی غیرمناسبترین افراد را هم به کار بگیرد. اما سؤال اینست: چگونه شد که مسیحیان محافظهکار آمریکا به این نتیجه رسیدند که باید به این مسئله خیلی جزئی در سیاست خاورمیانهای آمریکا- یعنی این مسئله که بالاخره سفارتخانه آمریکا در اسرائیل، باید در تلآویو باشد یا در اورشلیم- اهتمام داشته باشند؟
از دید بسیاری از اوانجلیکالهای طرفدار ترامپ، پایتختی اورشلیم برای اسرائیل، مرحلهای بسیار مهم در توالی حوادثی است که به آمدنِ دوم عیسیمسیح منتهی خواهد شد. این ماجرا داستان جالبی دارد.
برپایی ملکوت خدا
بسیاری از پروتستانهای محافظهکار در آمریکا، نوعی از الهیات آخرالزمانی را پذیرفتهاند که خود، شکل خاصی از تفکر «پیشاهزارهگرایی»[۵] محسوب میشود. در این نوع الهیات، اُمّت اسرائیل و شهر اورشلیم دارای نقشی محوریاند.
در یک راهپیمایی در اکتبر سال ۲۰۱۵، مسیحیان اوانجلیکال که از کشورهای مختلف به اورشلیم آمدهاند، با بلندکردن پرچمهای خود، حمایتشان را از اسرائیل نشان میدهند.
غالباً اینگونه میاندیشند که این نوع الهیات حاصل «برداشت تحتالفظی» از کتاب مقدس است، ولی باید گفت که این الهیات در واقع یک برداشت انصافاً جدید از کتابمقدس میباشد که سابقه آن به قرن نوزده بازمیگردد و به نوشتههای یک معلم کتابمقدس به نام جان نلسون داربی[۶] [۱۸۰۰-۱۸۸۲] مربوط میشود.
به اعتقاد داربی، برای برپایی ملکوت [یا همان سلطنت] خداوند بر روی زمین، میباید که یهودیان بر شهر اورشلیم سلطه پیدا کنند و سومین معبد یهودی را در همان جایی که معابد اول و دوم قرار داشت، بسازند. معابد اول و دوم را قرنها پیش، بابلیان و رومیان تخریب کردند. از نگاه داربی، این رویداد مقدمه لازم برای واقعه عروج[۷] است، واقعهای که در آن عیسیمسیح مؤمنان را به آسمان «خواهد ربود» تا آنان از سختیها، رنجها و هرجومرج ناشی از محنت بزرگ هفتساله بر زمین، مصون بمانند. پس از محنت بزرگ هفتساله، جنگی بسیار بزرگ به نام آرماگدون در میان نیروهای خیر و شر روی خواهد داد که در آن، شیطان شکست خواهد خورد و عیسیمسیح سلطنت زمینی خود را برپا خواهد ساخت. در دهه ۱۹۴۰، یعنی در زمانیکه کشور جدید اسرائیل تأسیس شد، [از نگاه معتقدان به این نوع الهیات] احتمال وقوع این رویدادها به طور چشمگیری افزایش یافت.
البته به منظور درک نیرومندیِ این نوع جهانبینی، صِرفِ اشاره به اصول و مبانی الهیاتی آن کافی نیست، بلکه باید نکات دیگری را نیز یادآور شد.
نظامهای فکری بر اساس میزان انتشارشان در فرهنگ جامعه با هم رقابت میکنند، و همین عامل است که باعث میشود برخی از نظامها تأثیرگذار گردند و برخی دیگر در تاریخ به فراموشی سپرده شوند.
در کتاب «برپایی ملکوت خدا»،[۸] به طور ویژه به نمودهای گوناگون پروتستانتیزمِ محافظهکار آمریکا در فرهنگ و سیاست این کشور پرداختهام. در پژوهشهایم درباره اینکه چگونه برخی از نظامهای فکری به فراموشی سپرده میشوند ولی برخی دیگر تأثیرگذار میگردند، به پاسخهای فراوانی دست یافتهام.
این نوع روایت آخرالزمانی، به دلائل ویژهای به جریان نهفتهای تبدیل شد که نوع نگاه این دسته از مسیحیان را به جهان و به تاریخ شکل داد.
ریشههای این روایت
این نوع چارچوب آخرالزمانی، در دهه ۱۹۷۰ و با انتشار کتابی با عنوان «فرجام کره بزرگ زمین»[۹] رواج عمومی یافت. این کتاب را مُبشّر و نویسنده مسیحی، هال لیندزی،[۱۰] نوشت، کتابی با جلد شمیزی که به راحتی قابل دسترسی بود و قیمت زیادی هم نداشت. لیندزی در کتاب خود استدلال کرد که تأسیس کشور اسرائیل در دهه ۱۹۴۰، زنجیرهای از حوادث را آغاز خواهد کرد که به بازگشت عیسیمسیح منجر خواهد شد. او بر اساس محاسباتی که انجام داد، دهه ۱۹۸۰ را به عنوان تاریخ بازگشت عیسیمسیح معین نمود. او مانند بسیاری دیگر از پیشگویان آخرالزمانی سابق بر خودش، مدعی شد که در زمانی زندگی میکند که برای «اولین بار در تاریخ»، پیشگوییهای کتابمقدس امکان تحقق یافته است. به نظر او، این مسئله تا حدود زیادی ناشی از تأسیس دوباره کشور اسرائیل بود.
بهرغم ادعای لیندزی مبنی بر اینکه برداشتهای او از کتابمقدس بر اساس ظواهر کلمات میباشد، تفسیر او به هیچ وجه تحتاللفظی نبود. برای نمونه، او درباره پیشگویی مربوط به ملخها در یکی از مصیبتهای پیشبینیشده در کتاب مکاشفه، معتقد بود که آنها «واقعاً» هلیکوپتر هستند.
بزرگسالان کتاب لیندزی را میخواندند و نسل جوان هم، در مراسم کلیسایی و در گردهماییهای گروههای جوانان، فیلمی «تبشیری» به نام «دزد در شب»[۱۱] را تماشا میکردند.
در ابتدای این فیلم، صدای تیکتیک نامبارک یک ساعت به گوش میرسد، و سپس فیلم با نمایش واقعه عروج آغاز میشود. فیلم، این را نشان میدهد که چگونه ناگهان همه مؤمنان مسیحی ناپدید میشوند. البته کسانی که بر زمین باقی میمانند، فرصتی دیگر برای پذیرش انجیل دارند، ولی این فرصت مستلزم زندگی در شرائط بسیار سخت و تحمل ظلمها و ستمهاست.
در این فیلم، تجربههای دشوار و رنجهای آینده این مسیحیان جوان به تصویر کشیده میشود، جوانانی که هشدارهای دوستان، خانوادهها و کلیساهای خود را متکبرانه مورد بیاعتنایی قرار میدهند و توبه نمیکنند و در نتیجه، در واقعه عروج، بر زمین باقی میمانند. این فیلم با بهتصویرکشیدن این مسائل، چنین جوانانی را دچار هراس و تحول درونی و گرایش واقعی به مسیحیت میکرد. در حدود ۵۰ تا ۳۰۰ میلیون نفر فیلم «دزد در شب» را تماشا کردند.
آخرالزمان و کشمکشهای فرهنگی
استفاده از رسانههای عمومی برای انتشار تصویری دهشتناک از پایان تاریخ، به منظور وادارکردن جوانان به توبه، در دهه ۱۹۸۰ با رمانهای آخرالزمانی فرانک پرتی[۱۲] ادمه یافت. رمانهای پرتی، دنیای ماورائیِ زنده و پویائی را به تصویر میکشد که در آن، نیروهای جهانی خیر و شر برای برترییافتن بر یکدیگر در تمام اطراف ما با هم به رقابت میپردازند.
در کتابهای پرتی، چنین مطرح شده است که در دوران آخرالزمان، افراد چارهای نخواهند داشت جز اینکه در قبال نیروهای عملکننده موضع مشخصی داشته باشند و به روشنی و بدون هیچ ابهامی، در طرفداری یا در ضدیت با آنها به ایفای نقش بپردازند. همگان مشمول این جریان خواهند بود: «مسیحیان واقعی» در جبهه خداوند خواهند جنگید و بقیه مردم طرفدار شیطان خواهند بود. نخستین رمانی که برتی نوشت «حضور تاریکی»[۱۳] نام داشت.
تخیلیبودن این رمانها را همه به روشنی درک میکردند؛ ولی به اعتباری، واقعیبودن آنها را نیز درمییافتند. برای نمونه، در یکی از این رمانها، کانون اصلی توطئهگریهای شیطانی، یک دانشکده محلی خیالی، و بازیگر اصلی نقش منفی هم یک پروفسور خیالی بود، ولی خوانندگان این رمان این تأثیر را پذیرفتند که دانشکدهها و پروفسورها میتوانند دشمنانی واقعی باشند.
بهتصویرکشیدن افراد معمولی، به عنوان «آدمهای خوب» و «آدمهای بد» که به صف خداوند یا شیطان میپیوندند، به کشمکشهای فرهنگی آن دوران که به طور فزایندهای جامعه را دچار شکاف میکرد، کشیده شد و تأثیر خود را به جا گذاشت. این کتابها تا مدت یک دهه با قوت به تأثیرگذاری پرداختند. سپس سلسله کتابهای «جامانده»،[۱۴] نوشته تیم لاهای[۱۵] و جری جنکینز،[۱۶] جای آنها را در فرهنگ عمومی مسیحی گرفت.
در این شانزده کتاب و چهار فیلم که در طول یک دهه منتشر شد، از جمله اموری که به تصویر کشیده میشود، زندگی کسانیست که دیر ایمان میآورند و به همین دلیل فرصت عروج به آسمان را از دست میدهند. آنان در حالیکه مصائب دنیای پس از عروج را تحمل میکنند و میکوشند تا به رغم آزارها و ستمهایی که در حقشان روا داشته میشود، مؤمن باقی بمانند، هستهای از مؤمنان را تشکیل میدهند که زندگی خود را وقف مبارزه با ضدمسیح میکنند. سلسله کتابهای «جامانده» بسیار موفق عمل کرد. یک جلد از آنها از سوی نیویورک تایمز به عنوان پرفروشترین کتاب معرفی شد. هفت کتاب دیگر هم رکورد فروش را شکست. کل این مجموعه بیش از ۶۵ میلیون نسخه فروش کرد.
تأثیر شگرف این چارچوب فکریِ آخرالزمانی بر کسانی که در حلقههای اوانجلیکال، یعنی در جاهایی که این نوع نگاه رایج است، حضور دارند، هرگز قابل انکار نیست. شمار فزایندهای از جوانانی که اوانجلیکالیسم را رها کردهاند، الهیات آخرالزمانی را یکی از مؤلفههای اصلی خردهفرهنگی میدانند که از آن بیرون آمدهاند. آنها خود را «اوانجلیکالهای پیشین» مینامند و چنین آموزههایی را اجحافآمیز قلمداد میکنند.
خلاصییافتنِ سیاست آمریکا از توسل به روایتهای اسطورهای کار دشواری است. چنین روایتهایی غالباً در سیاست این کشور مورد استفاده قرار میگیرد و پیوسته انواع جدیدی از آنها ابداع میگردد تا در مقاطع مختلف تاریخی وارد میدان شود. در حالیکه موافقان و مخالفان اعلامیه ترامپ قبول دارند که نتایج این اقدام میتواند فاجعهبار باشد، برخی از موافقان خوشحال هستند، چراکه آنان از دریچهای به این اقدام نگاه میکنند که وعده بازگشت عیسیمسیح و برپایی ملکوت [یا همان پادشاهی] خداوند را به آنان میدهد.
[۱] اصل این نوشتار به زبان انگلیسی در این آدرس قابل دسترسی است:
https://theconversation.com/why-trumps-evangelical-supporters-welcome-his-move-on-jerusalem-88775
[2] در عنوان اصلی این نوشتار، از نام «اورشلیم» استفاده شده است.
[۳] Julie J. Ingersoll
[4] Diana Butler Bass
[5] premillennialism
[6] John Nelson Darby
[7] rapture
[8] Building God’s Kingdom
[9] The Late Great Planet Earth
[10] Hal Lindsey
[11] A Thief in the Night
[12] Frank Peretti
[13] This Present Darkness
[14] Left Behind
[15] Tim LaHaye
[16] Jerry B. Jenkins