اخیراً بعضی از نمایندگان پارلمان ترکیه به رئیسجمهور این کشور انتقاد کردند که به رغم اوضاع نامناسب اقتصادی این کشور، دخالتهای پرهزینهای را در بیرون از مرزهای این کشور، یعنی در قرهباغ و سوریه و عراق و لیبی و سودان، انجام میدهد که به جز اینکه مخارج سنگینی را روی دست این کشور بگذارد، هیچ بازده ملموسی ندارد. برخی از تحلیلگران در ایران نیز مطالب مشابهی را گفتهاند. آیا واقعاً دولت ترکیه با اینکه در بسیاری از موارد رفتار کاسبکارانهای از خود نشان میدهد، اکنون به رغم آسیبهای اقتصادی ناشی از بحران کرونا که به شدت به صنعت توریسم و هواپیمایی این کشور لطمه زده است، و همچنین به رغم تحریم از سوی کشورهای غربی، دارد صرفاً به علت توسعهطلبیهای نابجا، هزینههایی اضافی را بر کشور خود تحمیل میکند؟
تعداد ترکهایی که چنین انتقادی داشته باشند، در حال حاضر چندان زیاد نیست و اگر هم هست، بیشتر ناظر به سیاست داخلی اردوغان است. چنین منتقدانی غالباً از کردهای ترکیه هستند و میدانید که آنها با هم رقابت دارند و کاملاً طبیعی است که انتقاد کنند. تحریمهای غربی هم چندان جدی نیست و عملاً هم نمیتواند خیلی جدّی باشد؛ زیرا غربیها به دلایل مختلف، به ترکیه نیاز دارند و ترکها این را میدانند.
به هر حال، واقعاً نمیتوان گفت که این دخالتها و نفوذگذاریها برای ترکیه عایدی ندارد. هماکنون بخش مهمی از بازارهای عراق و سوریه در اختیار محصولات ترکیه است؛ مضافاً که ترکیه در معادلات سوریه، یک طرف مهم به شمار میآید و در مسائل داخلی آن تأثیر میگذارد و از جمله به خوبی از چماق مهاجران سوری موجود در ترکیه علیه اتحادیۀ اروپا استفاده میکند و امتیاز میگیرد!
ترکیه در همین قرهباغ عملاً امتیاز خود را گرفته است و به ایدهآل همیشگیاش، یعنی راهیابی به آسیای مرکزی، رسیده و عملاً به چین اتصال یافته است. در لیبی نیز یک قدرت تأثیرگذار است و نفس این تأثیرگذاری برای او مطلوب است؛ این را مقامات سیاسی و روزنامهنگاران ترکیه نیز میگویند. مضافاً که لیبی هنوز استقرار نیافته است و مسلماً پس از استقرار، محصولات و به ویژه شرکتهای سرمایهگذاری ترکیه در آنجا نقش بسیار مهمی خواهند داشت.
واقعیت این است که در مقایسۀ با بقیۀ کشورهای منطقه، ترکیه به دلیل اینکه زیرساختهای لازم اقتصادی و صنعتی و تجاری و حتی آموزشی و آکادمیک و بخش خصوصی بسیار فعالی دارد، میتواند از نفوذ سیاسی و نظامی خود بهرهبرداری کند و لذا این نفوذ او آوردههایی برای او دارد. همین دخالتها موقعیت منطقهای و بینالمللی ترکیه را کاملاً ارتقا داده و زمینه را برای حضور پررنگ آیندۀ ترکیه در این کشورها، به ویژه در بخشهای اقتصادی و تجاری و کارهای زیربنایی و خدمات مهندسی، فراهم آورده است.
به واقع، ترکیه در منطقۀ خودش کشور کمرقیبی است و به دلایل مختلف و از جمله بدین سبب که خدمات فنی-مهندسی و صادرات آن یکی از متعادلترین قیمتها را دارد، دیگران چندان نمیتوانند در این زمینهها با او رقابت کنند.
بنابراین، مهم این است که این کشور فقط توسعۀ سیاسی و نظامی ندارد؛ بلکه از همۀ ظرفیتهای تکنولوژیکی و نظامی و تجاری و از همه مهمتر نیروی انسانی کارآمد در بخشهای مختلف برخوردار است. نیروی انسانی ترکیه به خوبی با شرایط روز دنیا تطبیق یافته است و منطق کار منطقهای و بینالمللی را به خوبی میدانند و این نکتۀ بسیار مهمی است.
البته در اینکه ترکیه هماکنون به دلایل مختلف، دچار مشکلات اقتصادی است سخنی نیست؛ اما نباید فراموش کرد که بخشی از این مشکلات، منطق اقتصادی دارد؛ زیرا اصولاً رشد سریع اقتصادی و در زمانی کوتاه، عموماً با نوسان همراه است و نمیتواند پیوسته صعودی باشد و افت و خیز دارد. نمونۀ خوب آن خود چین است که زمانی نرخ توسعهاش بیش از یازده درصد بود و سپس به حدود هفت درصد و کمتر رسید. کرۀ جنوبی نیز به همین کیفیت. به واقع، ویژگی توسعۀ اقتصادیِ سریع در مدت کوتاه همین است و این ربط زیادی به توسعهطلبی سیاسی و نظامی ندارد. به هر صورت، این جریان گذشته از اینکه پایگاه ترکیه را در مجموع نظام منطقهای و بینالمللی، تقویت میکند، دارای پشتوانههای لازم جهت بهرهبرداری اقتصادی و تجاری نیز هست.
از نفوذگذاری ترکیه در عراق سخن گفتید! به جز تجاوزهای گاهوبیگاه به خاک عراق، ترکیه واقعاً چه نفوذ خاصی در این کشور دارد؟
بهتر است پاسخ این سؤال را در ضمن بیان یک مطلب کلیتر بگویم. موضوع این است که به طور کلی، ترکیه با همسایگانش اختلافات مرزی و سرزمینی دارد. البته به جز با ایران! بارها از خود ترکها شنیدهام که میگویند چهار و نیم قرن است که مرزهایشان با ایران ثابت است. اما آنها با عراق و سوریه و حتی با بلغارستان و یونان چنین اختلافاتی دارند.
برای نمونه، ترکها استان حلب سوریه را از آن خود میداند و در مقابل، سوریها نیز نسبت به ایالت اسکندرون در ترکیه مدعیاند. ترکها بخشهایی از مناطق ترکمننشین و همچنین قسمتهایی از کردستان عراق را نیز متعلق به خود میدانند. با بلغارستان نیز بر سر مناطقی اختلاف دارند. با یونان نیز اختلافاتشان در مورد جزایر و مخصوصاً بر سر مرزهای دریایی، خیلی زیاد است.
پیدایش این اختلافات به چگونگی شکلگیری مرزهای موجود ترکیه در دوران بعد از جنگ جهانی اول بازمیگردد. این کشور در مرزهای موجودش تازه متولد شده است! و پیش از جمهوری ترکیه، امپراتوری عثمانی با مرزهایی بسیار فراتر وجود داشت.
ترکیۀ موجود کشوری است که بعد از سال ۱۹۱۸، واقعاً از میان آتش و خون بیرون آمد. در آن زمان، تقریباً به غیر از مناطق مرکزی ترکیه، شامل آنکارا و اطراف آنکارا، بقیۀ مناطق این کشور تحت اشغال انگلیس و فرانسه و حتی ایتالیا و یونان بود. در فاصلۀ سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ که پیمان سِور[۱] منعقد شد، ترکها تاریخی پرآتش و خون را تجربه کردند.
بعد از سِور نیز آن شرایط پُرخون ادامه یافت تا اینکه در سال ۱۹۲۳، بر اساس پیمان لوزان،[۲] مرزهای کنونی ترکیه تعیین شد و جمهوری ترکیه آن را پذیرفت و در نتیجه، با همۀ همسایگان خود دچار یک عامل تشنج و مشکل مزمن شد، مشکلی که مخصوصاً برای پانترکها همواره تحریککننده بوده است. البته ممکن است بگویید که دیگر دوران این حرفها گذشته است. درست است! اما ترکیه از اختلافات سرزمینی خود به عنوان اهرم فشار استفاده میکند.
به علاوه، ترکیه، هم با سوریه و هم با عراق، بر سر دو رود بسیار پُرآب دجله و فرات به معنی واقعی مشکل دارد. ترکیه مجموعۀ سدهای ۲۵گانۀ آتاتورک را بر روی این رودها احداث کرده و این دو کشور را جداً با مشکل مواجه ساخته است. اصولاً وقتی دو کشور در کنار هم قرار دارند که یکی از آنها خیلی نیرومندتر از دیگری است، کشور نیرومندتر میتواند همسایۀ ضعیف را تحت نفوذ خود قرار دهد و خواست خود را به راحتی بر او تحمیل کند.
فرمودید که بیشتر منتقدانِ سیاستهای دولت ترکیه کردهای این کشور هستند. لطفاً علل رقابت ترکی-کردی موجود در ترکیه را بیشتر توضیح دهید.
کردیسم در ترکیه واکنشی به نیرومندی ترکیسم است. توضیح دادم که ترکیۀ کنونی از میان آتش و خون برآمده است. و مضافاً یکی از ویژگیهای ترکها، برعکس ایرانیها، انعطافناپذیری است. ایرانیها معمولاً انعطاف دارند و عموماً غیرجدی هستند؛ که البته در مواردی نقطۀ قوت است. اصولاً نوع رفتار ما در طول تاریخ با گروههای مختلف قومی و دینی و مذهبی موجود در جامعۀ ایران، هم در سطح مردم و هم در سطح حکومت، عموماً همراه با پذیرش و تطبیق بوده است. اما ترکها چنین نیستند و نسبت به هویت ترکی خودشان بسیار حساس و جدی هستند. اگر ترکها چنین نمیبودند، واقعاً مسئلهای به نام «ارمنیها» یا «الثوره العربی الکبری» که به منجر به جدایی عربها از ترکیه شد، به وجود نمیآمد و یا لااقل به این کیفیتی که اتفاق افتاد، به وجود نمیآمد.
یکی از نتایج این احساس هویت قوی ترکی، پیدایش ایدۀ «ترکان جوان» در اواخر قرن نوزدهم در میان ارتشیها و روشنفکران و صاحبمنصبان ترک بود. این ایده به شدت ترکی است و تأکید زیادی بر هویت ترکی دارد. بسیاری از مسائلی که از اواخر قرن نوزدهم، در دوران عثمانیها و سپس در دوران جمهوری ترکیه میبینیم، ناشی از همین تعصبورزی نسبت به ترک بودن است.
به هر حال، مسئلۀ کردها تا مقدار زیادی واکنشی به ترکیسم ترکهاست. البته عوامل دیگری نیز وجود دارد. میدانید که وقتی بخشهای مختلف جامعهای با سرعتهای متفاوت توسعه پیدا میکند، در آن جامعه گسل به وجود میآید. حتی در کشورهای صنعتی هم داستان اینچنین است. بنابراین، عامل دیگری که علاوه بر واکنش به ترکیسم ترکها وجود دارد، این است که سهم مناطق کردنشین ترکیه در توسعه و تولید ناخالص داخلی این کشور، به دلایل مختلف، کمتر است.
در سیاست خارجی ترکیه، مسائلی وجود دارد که نامفهوم به نظر میرسد. مثلاً ترکیه پایگاه نظامی در اختیار امریکا قرار میدهد، اما امریکا او را به تحریم تهدید میکند! یا اینکه ترکیه عضو پیمان ضدروسی آتلانتیک شمالی است، اما از روسیه سامانۀ پدافندی اس۴۰۰ میخرد! و یا اینکه ترکیه از حقوق ملت فلسطین دم میزند، اما با صهیونیستهای غاصب اسرائیلی روابط امنیتی دارد! اینها چگونه با هم قابل جمع است؟ آیا در سیاست خارجی ترکیه تضادی وجود دارد؟
این تضاد نیست؛ مانور کردن و موجسواری است! نمونههای دیگری نیز وجود دارد. مثلاً در ماجرای قتل ساموئل پاتی[۳] در حومۀ پاریس، بعد از دفاع تلویحی مکرون از آن کاریکاتورهای موهن، اردوغان گفت که مکرون باید به روانپزشک مراجعه کند! خوب، این لحن واقعاً تند است و رهبران کشورها یکدیگر را اینگونه خطاب نمیکنند. در واکنش به این سخن، فرانسه سفیرش را از ترکیه فراخواند و اعتراض کرد. سپس ماجرای دیگری اتفاق افتاد و یک جوان تونسی در کلیسای جامع شهر نیس در فرانسه، سه تن را با چاقو کشت. این بار ترکیه آن حادثه را محکوم کرد و فرانسه نیز مجدداً سفیر خود را به آنکارا فرستاد و تنش خوابید و عملاً داستان به نفع ترکیه تمام شد!
ترکیه مشخصاً چه سودی برد؟
شاید بدانید که در حال حاضر بسیاری از مسلمانها چنین سخنان و مواضعی را دوست دارند و کسی که در برابر یک قدرت غربی بایستد و او را تحقیر کند، از نظر آنها مطلوب است. و اردوغان با این مانوری که داد، امتیاز خوبی گرفت؛ یعنی هم در افکار عمومی مسلمانها یا حداقل گروههایی از مسلمانها، مقبولیت بیشتری پیدا کرد و هم رابطهاش با فرانسه آسیب چندانی ندید!
حتی چند روز پیشتر، اردوغان گفت که فرانسویها میباید خودشان را از شر مکرون که بار سنگینی بر دوش آنهاست، خلاص کنند. او این را گفت، اما کمی بعد همدانشکدهای قدیمی مکرون را به عنوان سفیر ترکیه به پاریس فرستاد و عکسهای ایام دانشجویی این دو را که دست در گردن یکدیگر دارند، در فضای مجازی منتشر کرد! میبینید چگونه مانور میدهد! ابتدا یک حرف سنگین میزند و امتیاز میگیرد، و سپس به صورت غیرمستقیم، آن حرف را جبران میکند!
نمونۀ دیگر به عربستان مربوط میشود. پس از تحریم اقتصادی عربستان علیه ترکیه، مطبوعات ترکیه مقالات تندی علیه سعودیها نوشتند. حتی یکی از مشاوران خود اردوغان نیز مقالۀ خیلی تندی نوشت. اما بعد از اینکه در جریان زلزلۀ اخیر، سعودیها کمکهای انسانی به ترکیه ارسال کردند، به نظرم همان مشاور بود که مقالهای نوشت و از آنان تشکر کرد و گفت که به رغم همۀ مسائل، ما برادر و همخانواده هستیم.
ناگفته نماند که این نوع بازیگری بدون پشتوانه، ممکن نیست. مثلاً غربیها به دلایل مختلف به ترکیه نیاز دارند. در حال حاضر، ترکیه برای آنها موقعیتی استثنایی دارد و قابل جایگزینی نیست و خود ترکها نیز این را به خوبی میدانند. و نباید فراموش کرد که ترکیه از زیرساختهای لازم برای مقاومت و توسعۀ نفوذ برخوردار است، از زیرساختهای صنعتی و تجاری و اقتصادی و نظامی گرفته تا نسلی که تربیت کرده و چگونگی تعامل با دنیا را میداند، از تجّار گرفته تا دیگرانی که خدمات فنی-مهندسی ارائه میدهند.
به هر صورت، ترکیه رژیمی است که هم توان و هم تمایل شدیدی به مانور کردن دارد و این کار را معمولاً سریع و به موقع انجام میدهد. آنها روند تحولات را به خوبی میشناسد و همراه با آن حرکت میکنند و خیلی زود مسیر عوض میکنند و خود را گروگان حرفها و مواضع قبلیشان قرار نمیدهند.
در خصوص رابطه با اسرائیل چطور؟ چند روزی است که خبر میرسد که اردوغان میگوید ما همکاریهای امنیتیمان را با اسرائیل ادامه میدهیم. این چگونه با شعار دفاع از حق پایمالشدۀ فلسطینیها سازگار است؟
در اینجا دو موضوع وجود دارد: یکی تلقی خاص ما نسبت به این نوع مسائل، و دیگری همان مسئلۀ تمایل شدید ترکیه به مانور کردن. ما معمولاً مسائل را به صورت سیاه و سفید و حق و باطل میبینیم. و به همین دلیل، برای ما قابلفهم نیست که کسی شعار دفاع از فلسطینیها را بدهد و در عین حال، با اسرائیل همکاری امنیتی و غیرامنیتی داشته باشد. سؤال شما تا مقداری ناشی از همین نوع تلقی تقریباً عمومی موجود در ایران است. تا جایی که میدانم، این طرز تفکر در جوامع دیگر بدین شدت وجود ندارد.
در خصوص مانوردهی ترکیه در قبال اسرائیل نیز باید گفت که آنها اخیراً اظهار کردند که به علت برخی اختلافات، رابطۀشان با اسرائیل منجمد شده بود؛ اما اکنون دوباره مایلند همکاری را از سر بگیرند. واقعیت ماجرا این است که در حال حاضر، آنها وقتی میبینند که کشورهایی مانند امارات و مغرب و دیگران با اسرائیل رابطه برقرار کردهاند، احساس میکنند که دارند از قافله عقب میمانند و تلاش میکنند که تا دیر نشده خود را برسانند.
به هر حال، ترکیه به عنوان یک قدرت اقتصادی و تجاری و بیمهای و بانکی و ترابری در منطقه، اگر با اسرائیل رابطه نداشته باشد یا رابطهاش منجمد باشد، از منافع اقتصادی و غیراقتصادی ناشی از چنان رابطهای منتفع نخواهد شد. پس از برقراری رابطۀ امارات و اسرائیل، شرایط منطقه کاملاً فرق کرده است و ترکیه احساس میکند که باید جهت عوض کند!
صلح و سازشهای اخیر بین اعراب و اسرائیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
این اصلاً اسمش «صلح» نیست؛ «به دنبال دویدن» است! اماراتیها گفتند که به منظور رفع نگرانی اسرائیل در مورد خرید هواپیماهای اف۳۵، حاضرند نگهداری و استفاده از این هواپیماها را تحت اشراف و با مشورت طرف اسرائیلی انجام بدهند و آموزش خلبانهای اماراتی را هم به آنها بسپارند و حتی خلبانهای اسرائیلی نیز اجازه داشته باشند که با این هواپیماها پرواز کنند! یا مثلاً هنوز امضای توافقشان خشک نشده بود که لغو روادید کردند و چندی پیش، خبر رسید که حدود چهل هزار نفر اسرائیلی برای سفر توریستی به امارات و خصوصاً دبی ثبتنام کردهاند! خوب، این خیلی فراتر از برقراری رابطۀ دوجانبه است و آنها عملاً در خدمت اسرائیل قرار گرفتهاند و اصولاً داستان دیگری وجود دارد که خود اسرائیلیها را هم متعجّب ساخته است. ترکیه نیز در شرایط پیچیدۀ کنونی، میخواهد عقب نماند!
به علاوه، با توجه به شکست ترامپ در انتخابات و انتقادهای بایدن و دولت جدید امریکا از ترکیه، داشتن رابطه با اسرائیل برای ترکیه یک برگ برنده است و میتواند به او کمک کند تا در برابر امریکا بایستد و اصولاً با پشتوانۀ قویتری روابطش را با امریکا و قدرتهای بزرگ تنظیم کند.
پایان ریاست جمهوری ترامپ و آغاز کار بایدن چه معنایی برای ترکیۀ اردوغان دارد؟
حضور نظامی ترکیه در کشورهای دیگر عمدتاً در دوران ترامپ اتفاق افتاد. ترکیه این آمادگی را داشت که از هرج و مرجی که ترامپ به وجود آورد، به خوبی استفاده کند و واقعاً هیچ کشوری به اندازۀ ترکیه از سیاستهای منطقهای ترامپ سود نبرد. مسلماً با روی کار آمدن بایدن، شرایط برای ترکیه بسیار تغییر خواهد کرد.
[۱] Treaty of Sèvres
[۲] Treaty of Lausanne
[۳] Samuel Paty