وجوب اطاعت از حاکم و حرمت قیام علیه او از مسائل مورد اتفاق در میان اهل سنت است. حتی اگر حاکم فردی فاسق و ستمگر باشد، نمیتوان بر ضد او قیام کرد، بلکه تنها وظیفهای که مردم نسبت به او دارند ارشاد اوست.
وجوب اطاعت از حاکم و حرمت قیام علیه او از مسائل مورد اتفاق در میان اهل سنت است. حتی اگر حاکم فردی فاسق و ستمگر باشد، نمیتوان بر ضد او قیام کرد، بلکه تنها وظیفهای که مردم نسبت به او دارند ارشاد اوست.
از طرف دیگر حاکم با ارتکاب فسق از حکومت عزل نمیگردد. در این زمینه روایات فراوانی درکتب معتبر اهل سنت وجود دارد که آنها را به چنین اجماعی میرساند. در صحیح مسلم از رسول خدا (ص) نقل میکند: «هر کس از حاکم و رهبر خود امر ناپسندی مشاهده کرد میبایست بر آن صبر نماید چرا که هر کس از جماعت فاصله بگیرد به مرگ جاهلی مرده است».[۱]
ابوالحسن اشعری گفته است: «ما به حکم دین خود، پشت سر هر امام نیکوکار یا ظالمی نماز میگذاریم و برای امام مسلمانان دعا میکنیم و به امامتشان اقرار داریم. حتی اگر کسی بر امامی که لغزش در دین داشته باشد خروج کند باز هم گمراه است. در دین ما قیام مسلحانه علیه حاکم جایز نیست» (اشعری ۱۹۸۸, ۳۲-۳۳).[۲] عالمان سلفی سرشناسی همچون ابن تیمیه و ابن قیم نیز همین دیدگاه را دارند.
گرچه بر اساس آموزههای فقهی و کلامی اهل سنت، اطاعت از امام مسلمین حتی اگر فاجر باشد واجب و قیام در مقابل او حرام است، اما جهیمان العتیبی با نظریه خود در مورد حدود و چگونگی اطاعت از حاکم مسلمان، نگاهی متفاوت ارائه کرد. این مطلب مقدمهای برای تحولات بعدی در جهان اهل سنت بود. این نکته از ابعاد مهم دیگر، در حرکت جهیمان است. جهیمان برخی مطالب مربوط به قرن نوزدهم همچون مفهوم «ملت ابراهیم» که در آثار امثال سلیمان بن عبدالله الشیخ بود را زنده کرد. او پس از تبیین ضرورت و لزوم تبعیت از مسلک ابراهیم خلیل (ع) به نص قرآن[۳]، در مقام تبین این مسئله برآمده و ملت ابراهیم را بر دو اصل استوار میداند: اول اخلاص در عبادت الله و دیگری تبری از شرک و اهل شرک و اظهار دشمنی و عداوت با آنها[۴]. به عقیده جهیمان مسلمانان نیز مأمور به اتباع این ملت هستند و هر کس از آن اعراض کند خود را به سفاهت زده است، چرا که ابراهیم (ع) اسوه همگان است. ملت ابراهیم برائت از شرک و اهل آن و قطع ارتباط با آنها است و اسلام هم بدون این اصل به کمال و تمامیت نرسد. او از جامعه متدین و مذهبی انتقاد میکند:
«اگر کسی که قدرت در دست ندارد خطا کند بر او سخت میگیرند، اما اگر سلطان خطا کند برایش عذر میتراشند و اگر عذری نیافتند برای خودشان عذرتراشی میکنند که در موضع ضعف هستند و قدرت تغییر امور را ندارند. این در حالی است که سکوت در مورد برخی و بیان در مورد برخی دیگر برخلاف ملت ابراهیم (ع) است که در بیان حق، نه از جان خود و نه از مالش دریغ کرد».
به باور جهیمان راه یاری دین در سه مرحله خلاصه میشود: اول دعوت به توحید و تبری از شرک بدعت و اهل آن. مرحله دوم زمانی است که آزارها و تبعیدها و توقیف اموال شروع میشود. در این صورت باید همه مومنین به یک مکان هجرت کنند. در نهایت نوبت به قتال و جنگ و درگیری میرسد.
ابومحمد مقدسی که از جمله شیفتگان جهیمان است، به تبع رساله رفع الالتباس، کتابی با عنوان «مله ابراهیم» دارد. او در این کتاب بیان میکند که تبعیت از ملت ابراهیم صرفا با بیان توحید نظری محقق نمیشود، بلکه میبایست از اهل باطل نیز برائت شود و این مخالفت با باطل اعلان گردد. او معتقد است که اگر حرکت حضرت ابراهیم (ع) صرفا به بیان توحید میپرداخت و نسبت به کارهای باطل آنها اغماض داشت و سکوت میکرد که مردم زمانش او را درآتش نمیانداختند و چه بسا از او حمایت میکردند و برای تدریس گفتههایش معهد و دانشگاه به راه میانداختند و به فارغ التحصیلانش هم جایزه و دکترا میدادند. مقدسی حاکمان مسلمان را طاغوتهایی مینامد که در هر زمانی اینگونه هستند که با اسلام مخالفت نمیکنند، بلکه برای آن دانشگاه و همایش و کنفرانس دایر میکنند، اما در نهایت یک اسلام پر و بال بریده و ناقصی را به مردم تحویل میدهند. او در کتاب مله ابراهیم میگوید: «همین دولت سعودی مردم را با تشویق به خواندن کتب توحید و مخالفت با صوفیه و زیارت قبور میفریبد، چرا که از این اسلام گزندی به تاج و تخت آنها نمیرسد ولی اجازه نمیدهند کتب جهیمان توزیع وپخش گردد».
[۱] – حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ الرَّبِیعِ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَیْدٍ، عَنْ الْجَعْدِ أَبِی عُثْمَانَ، عَنْ أَبِی رَجَاءٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ یَرْوِیه، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : ” مَنْ رَأَى مِنْ أَمِیرِهِ شَیْئًا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ، فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَهَ شِبْرًا فَمَاتَ فَمِیتَهٌ جَاهِلِیَّهٌ (حدیث شماره ۳۴۴۴ از کتاب صحیح مسلم، کتاب الاماره، باب الامر بلزوم الجماعه عند ظهور الفتن)
[۳] – ﴿ قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی إِبْراهیمَ … ﴾ (الممتحنه، ۴)
[۴]– ﴿ ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ﴾ (النمل، ۱۲۳)